آيينه ي زيبايي ها

مشخصات كتاب

عنوان و نام پديدآور: آيينه ي زيبايي ها

همراه با مقاله هاي چشم خدا مي بيند، مهدويت و اطلاع رساني با كه بگويم..؟/ محمود بحرالعلوم ميردامادي

تهيه و تنظيم مركز جهاني تخصصي حضرت ولي عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف)

مشخصات نشر: قم: بهار قلوب، 1384.

مشخصات ظاهري: 88 ص.

فروست: سلسله مقالات شناخت شناسي مهدويت 2.

شابك: 6000 ريال 964-93610-9-5:؛ 5000 ريال (چاپ سوم)

يادداشت: چاپ دوم.

يادداشت: كتابنامه. مندرجات: ص. [7]- 36. آيينه ي

زيبايي ها - ص. [37]- 54. چشم خدا مي بيند - ص. [55]-

71. مهدويت و اطلاع رساني - ص. [73]- 87. با كه بگويم؟!

موضوع: محمدبن حسن (عجل الله تعای فرجه الشریف) ، امام دوازدهم، 255ق. مقاله ها و خطابه ها

موضوع: مهدويت-- انتظار-- مقاله ها و خطابه ها

رده بندي كنگره: BP224/4/م 93آ9

رده بندي ديويي: 297/462

شماره كتابشناسي ملي: م 84-35972

ص: 1

اشاره

ص: 2

آيينه ي زيبايي ها

همراه با مقاله های:

چشم خدا می بیند

مهدویّت و اطلاع رسانی

با که بگویم....؟

محمود بحرالعلوم ميردامادي

ص: 3

ص: 4

مقدّمه

بسم الله الرحمن الرحيم

چهار مقاله ي «آيينه ي زيبايي ها»، «چشم خدا مي بيند»، «اطلاع رساني» و «با كه بگويم؟! … » كه پيش روي شما قرار دارد، مقالاتي است كه در سفر نوشته ام. اين مقالات بيان درد دل هاي فرهنگي و معنوي است. مطالعه ي اين درد دل ها شايد وسيله اي براي بيداري همگان، به خصوص نسل جوان باشد.

چه كنيم تبسّم يار و لبخند نگار، رضايت صاحب ولايت و خاتم امامت شامل حالمان گردد؟ وظيفه ي ما در زمان غيبت چيست؟ به ويژه وظيفه ي تبليغ دين و ترسيم راه و روش امام مبين و كهف حصين حضرت وليّ عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) چگونه و با چه وسيله اي در اين روزگار و عصر بي قرار، عصر توحّش به جاي تمدّن، ظلم به جاي عدالت بايد اجرا گردد؟!

ص: 5

اين ها مسائلي است كه در اين كتاب آمده است. اميدوارم هيأت هاي مهدوي و ندبه اي، در كنار اشك در فراق ولي نعمت، وسايل تحقيق در موضوع امام شناسي را فراهم كنند و در هر شهري كتابخانه ي تخصصي، بلكه در هر مسجد و حسينيّه و مدرسه و دانشگاهي يك حركت با عظمت تخصصي در امر مهدويّت آغاز گردد و «جشن ميلاد نور» به وسيله ي منتظران ظهور، در همه جا به يك دهه ي پرمحتوا تبديل گردد و همه ي صاحبان فطرت در داخل و خارج، تبليغات با ارزش مهدوي را بشنوند و ببينند.

و صلي الله علي محمّد و آله الطاهرين

سيّما بقيّة الله في الأرضين

عجل الله تعالي فرجه الشريف و نحن معه

سيّد محمود بحرالعلوم ميردامادي

27 رجب المرجّب 1425

مبعث رسول گرامي صلي الله عليه و آله و سلم

ص: 6

1 - آيينه ي زيبايي ها

اشاره

سلسه مقالات شناخت شناسی مهدویت2

آیینه ی زیبایی ها

ص: 7

… مصلحان! چه كسي به شما اين جرأت را داده كه خود را مصلح بخوانيد. علو خواهي و فساد انگيزي مگر مصلح بودن است.

اعلموا ان الله يحي الارض بعد موتها، مهدي آل مهدي مصلح است، شما اگر راست بگوئيد و به وظائف زمان غيبت عمل كنيد، زمينه سازان صلحيد. (فرازهائي از نوشتار)

ص: 8

آيينه ي زيبايي ها

تصوّر كنيد انسان پاكيزه اي معطّر و با ظاهر و باطني آراسته به سمت شما مي آيد.

آيا شما از او فرار مي كنيد؟

هرگز، مگر از طهارت و پاكيزگي، عطر و زيبايي تنفّر داريد؟

اگر شخص كثيف و آلوده اي با لباس چركين و بدن متعفّن از كنار شما عبور كند، يا در ماشين و يا در سالن غذاخوري كنار شما بنشيند، چه مي كنيد؟

آيا خود را جمع و جور نمي كنيد؟ خود را كنار نمي كشيد؟

پاسخ، مثبت است. چون انسان از آلودگي و كثافت و چرك و تعفّن متنفّر است.

آيا شيء گران بهايي را در اختيار اين فرد آلوده قرار مي دهيد؟ آيا با وجود آلودگي، لباس مرتّب و پر ارزشي را به او اهدا مي نماييد؟

ص: 9

پاسخ، منفي است. چون انسان آلوده، قدر لباس با ارزش را نمي داند و ممكن است از روي بي خردي لباس گران بها را آلوده نمايد.

سؤال ديگري دارم:

آلودگي جسمي و چركين بودن بدن و لباس بدتر است يا آلودگي روحي و فكري؟

مثلاً شخصي حمّام نرفته و بدن و لباس او آلوده و چركين است و ديگري حمّام رفته و ظاهري آراسته دارد، ولي حسود و يا متكبّر و مغرور است، از كدام يك از اين دو بيشتر تنفّر داريد؟

حتماً مي گوييد: آلودگي روحي و فكري بدتر و انسان آلوده به مفاسد روحي و فكري تنفّرآورتر است، راست مي گوييد.

اين نوع آلودگي هاست كه اختلاف مي آفريند و جنگ مي آفروزد. قتل و ترور، غارت و سرقت، ستم و تجاوز، و … از آلودگي فكر و روح سرچشمه مي گيرد.

مثلاً حسد به اندازه اي بد است كه خوبي ها را از بين مي برد و فرد و جامعه را به پستي و زشتي مي كشاند يا تكبّر و غرور كه كفرآور است و انسان را در برابر حق و حقيقت قرار مي دهد.

البتّه آلودگي ظاهري و چركين بودن بدن و لباس هم خوب نيست ولي آلودگي باطني و روحي دو صد چندان بدتر مي باشد.

مسلمان هم بايد لباس ظاهرش خوب و پاكيزه باشد و هم به لباس باطن خود بپردازد و روح و فكر خود را به لباس تقوا مزيّن نمايد.

« لِباسُ التَّقْوي ذلِكَ خَيْرٌ ». (1)

ص: 10


1- 1.. سوره ي اعراف، آيه ي 26.

امام مهدي پاك و پاكيزه است زيرا از عترت و اهل البيت است، { إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً }. (1)

او عبد خداوند متعال است و مقام نبوّت و رسالت ندارد، ولي عصاره ي پاكان و بقيه ي خوبان جهان و آنچه از خوبي ها در خوبان عالم وجود داشته و دارد، در وجود مطهّر او يافت مي شود.

امام مهدي « تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ » است اوّلا قرآن مي خواند، چه خواندن خوبي! در تشرّف سيّد بحرالعلوم (ره) خدمت حضرت، نقل شده كه حضرت قرآن تلاوت مي فرمودند؛ سيّد گفت «چه خوش است صوت قرآن زتو دلربا شنيدن». (2)

اصلاً قرآن را بايد او بخواند، قرآن با اوست و او با قرآن است.

ثانياً: او در كنار قرآن قرار گرفته است؛ مگر پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم نفرمود: «دو شيء گران قدر بين شما مي گذارم: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي ». اين دو هرگز از يكديگر جدا نمي شوند تا بر حوض كوثر بر من وارد شوند. (3)

كتاب خداوند موجود است، امّا عترت كجاست!؟

امروز امام مهدي عليه السلام به عنوان وارث عترت و امامت، در كنار قرآن قرار گرفته است.

خواننده ي عزيز! حتماً به عبارت {لن يفترقا} توجّه كن، چطور ممكن است كه روزي قرآن باشد و عترت نباشد اين امر با كلام رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم منافات دارد. پس امام مهدي عليه السلام آخرين فرد عترت معصوم در كنار قرآن و «تالي كتاب الله است.

در زيارت آل ياسين مي خوانيم:

« السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ

ص: 11


1- 2.. سوره ي احزاب، آيه ي 33. قالت عايشة: خرج النبي صلي الله عليه و آله و سلم غذاه و عليه مِرْط مُرَحَّل من شَعَر اسود فجاء الحسن بن عليّ (عليهما السلام) فادخله ثم جاء الحسين عليه السلام فدخل معه ثم جائت فاطمة عليها السلام فادخلها ثمّ جاء علي عليه السلام فادخله، ثم قال: { إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً } (صحيح مسلم كتاب فضائل الصّحابة، باب فضائل اهل بيت النبيّ (عليهم السلام) / السّنن الكبري، بيهقي، حديث 2858) عن امّ سلمة قالت: في بيتي نزلت: { إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ }، قالت فارسل رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم الي علي و فاطمة و الحسن و الحسين (عليهم السلام) فقال: « هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي ». حاكم نيشابوري پس از نقل اين روايت از بخاري انتقاد كرده و مي گويد «هذا حديث صحيح علي شرط البخاري و لم يخرجه». (المستدرك علي الصّحيحين، كتاب معرفة الصّحابة، حديث 4759 به بعد) عن ابي سعيد الخدري قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : نزلت هذه الآية في خمسة: فيّ و في علي و الحسن و الحسين و فاطمة (عليهم السلام) {انّما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهرّكم تطهيرا}. عن انس انّ النّبي صلي الله عليه و آله و سلم كان يمرّ ببيت فاطمة عليها السلام ستة اشهر كلّما خرج الي الصّلاة فيقول الصّلاة: { إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً }. (تفسير جامع البيان، طبري، ذيل آيه ي شريفه، حديث 21727 به بعد) اخرج الطّبراني عن امّ سلمه رضي الله عنها: ان رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم قال لفاطمة رضي الله عنها، ائتني بزوجك و ابنيه فجاءت بهم فالقي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم عليهم كساء فدكيّا ثم وضع يده عليهم ثم قال اللّهم انّ هؤلاء اهل محمّد صلي الله عليه و آله و سلم - وفي لفظ آل محمّد (عليهم السلام) - فاجعل صلواتك و بركاتك علي آل محمّد (عليهم السلام) كما جعلتها علي آل ابراهيم انك حميد مجيد قالت امّ سلمه رضي الله عنها فرفعت الكساء لادخل معهم فجذبه من يدي و قال انّك علي خير. (تفسير الدّر المنثور، سيوطي، ذيل آيه ي شريفه، به ضميمه ي چند روايت ديگر)
2- 3.. نجم الثاقب، صفحه ي 612.
3- 4.. قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ عزّوجلّ وَ عِتْرَتِي كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَي الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي وَ إِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا بم تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا. (مسند احمد، جلد 3، صفحه ي 18، و جلد 2، صفحه ي 17/ كنزالعمال، متقي هندي حديث 944 و احاديث بعد از آن) عن زيد ابن ارقم قال قام رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يوما خطيباً فحمدالله و اثني عليه ثم قال: ألا أيُّهَا النّاسُ، فَإِنَّما أنا بَشَرٌ يوشِكُ أن يَأتِيَ رَسولُ رَبّي فَاجيبَ، وأنَا تارِكٌ فيكُمُ ثِقلَينِ، أوَّلُهُما كِتابُ اللّهِ، فيهِ الهُدي وَالنّورُ، فَخُذوا بِكِتابِ اللّهِ وَاستَمسِكوا بِهِ فَحَثَّ عَلي كِتابِ اللّهِ ورَغَّبَ فيهِ، ثُمَّ قالَ: وأهلُ بَيتي، اذَكِّرُكُم اللّهَ في أهلِ بَيتي، اذَكِّرُكُم اللّهَ في أهلِ بَيتي، اذكّركم اللّه في أهل بيتي. (صحيح مسلم، طبع سعودي، كتاب فضائل الصحابة باب من فضائل علي بن ابي طالب (عليهما السلام) سنن الدارمي، دارالكتب العربي، جلد 2، صفحه ي 524، حديث 3316) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم : … فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِي الثَّقَلَيْنِ ؟ قَالُوا وَ مَا الثَّقَلَانِ يَا رَسُولَ اللَّهِ ؟! قال كِتَابُ اللَّهِ طَرَفُهُ بِيَدِ اللَّهِ وَ طَرَفُهُ بِأَيْدِيكُمْ فَاسْتَمْسِكُوا بِهِ وَ لَا تَضِلُّوا وَ الآخر عترتي و إِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ قَدْ نَبَّأَنِي أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فسألت ذلك لهما ربي فلا تقدموهما فتهلكوا و لا تقصروا عنهما فتهلكوا و لا تعلوهم فانهم اعلم منكم من كنت اولي به من نفسه فعلي وليه اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ. (كنزالعمال متقي هندي، حديث 957)

تَرْجُمَانَهُ … » (1)

امام مهدي عليه السلام خواننده ي قرآن و قرآن ناطق و ترجمان كتاب الله است.

مودّت امام مهدي عليه السلام

مودّت، محبّت همراه با ابراز و عمل به دستورات محبوب است، و مي دانيد خداوند متعال مزد رسالت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم را مودّت عترت و اهل بيت ايشان قرار داده است.

قرآن مي فرمايد: { إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ يَتَّخِذَ إِلي رَبِّهِ سَبيلاً }. (2)

مطلوب خداوند دو مطلوب نيست، يعني مسلمانان مهم مودّت اهل بيت را داشته باشند و هم راه خدا را اتخاذ نمايند. بلكه اين دو يكي است، يك مطلوب است كه به عنوان مزد رسالت به حساب مي آيد، مودّت اهل بيت (عليهم السلام) كه همان اتخاذ صراط مستقيم و انتخاب راه خداوند مي باشد و شما خوانند عزيز مي تواني در تفاسير فراوان تفسير صراط مستقيم را بشناسي كه جز راه اهل بيت (عليهم السلام) راه ديگري نيست. (3)

قرآن مي فرمايد: {فهو لكم} (4) و اين مودّت، و اتّخاذ راه خداوند و شناخت صراط مستقيم به سود خود شماست.

به به! چه مهرباني و رأفت بزرگي از طرف خداوند؛ پيامبر فرستاده، كتاب قانون نازل كرده، تالي و مفسر در كنارش قرار داده و مي گويد: مزد اين پيامبر آن است كه به كتاب قانون او بر اساس تفسير تالي و مفسّر آن، يعني عترت، عمل نمايي و اين به سود خودتان مي باشد.

برادر و خواهر مسلمان! مودّت امام مهدي عليه السلام بسيار گران بهاست،

ص: 12


1- 5.. زيارت آل ياسين (عليهم السلام) ، مفاتيح الجنان، محدث قمي.
2- 6.. سوره ي مباركه ي فرقان، آيه ي 57.
3- 7.. عن ابي بريدة في قول الله « اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ » قال صراط محمد و آله عن ابن عباس في قول الله تعالي « اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ » قَالَ: يَقُولُ: قُولُوا مَعَاشِرَ الْعِبَادِ: اهْدِنَا إِلَي حُبِّ النَّبِيِّ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ عن ابن عباس قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم لعلي بن ابي طالب عليه السلام : أَنْتَ الطَّرِيقُ الْوَاضِحُ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ، وَ أَنْتَ يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ. عن جابر بن عبدالله قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : ان الله جعل علياً و زوجته و أبنائه حجج الله علي خلقه و هم أبواب العلم في أمتي من اهتدي بهم هدي الي صراط مستقيم عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَجُوزَ عَلَي الصِّرَاطِ كَالرِّيحِ الْعَاصِفِ وَ يَلِجَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ فَلْيَتَوَلَّ وَلِيِّي وَ وَصِيِّي وَ صَاحِبِي وَ خَلِيفَتِي عَلَي أَهْلِي وَ أُمَّتِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ (عليهم السلام) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم : مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَجُوزَ عَلَي الصِّرَاطِ كَالرِّيحِ الْعَاصِفِ وَ يَلِجَ الْجَنَّةَ بِغَيْرِ حِسَابٍ فَلْيَتَوَلَّ وَلِيِّي وَ وَصِيِّي وَ صَاحِبِي وَ خَلِيفَتِي عَلَي أَهْلِي عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام ، وَ مَنْ سَرَّهُ (و من اراد "خ") أَنْ يَلِجَ النَّارَ فَلْيَتْرُكْ وَلَايَتَهُ فَوَ عِزَّةِ رَبِّي وَ جَلَالِهِ إِنَّهُ لَبَابُ اللَّهِ الَّذِي لَا يُؤْتَي إِلَّا مِنْهُ وَ إِنَّهُ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ وَ إِنَّهُ الَّذِي يَسْأَلُ اللَّهُ عَنْ وَلَايَتِهِ يَوْمَ الْقِيَامَة عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الصِّرَاطُ الَّذِي قَالَ إِبْلِيسُ لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقِيمَ (اعراف: 16) فهو علي عليه السلام عن حذيفة قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : ان تولوا عليّاً- و لن تفعلوا- تجدوه هاديا مهديا يسلك بكم الطريق قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ زَيْدِ بْنِ أَسْلَمَ، عَنْ أَبِيهِ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَي صِراطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ قَالَ: النَّبِيُّ وَ مَنْ مَعَهُ وَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ شِيعَتُهُ. حاكم حسكاني در كتاب «شواهد التّنزيل» كه به تفسير آيات نازله در شأن اهل بيت اختصاص دارد با نقل اين رواياتِ و نظاير آن، منظور از «صراط مستقيم» را منحصر در وجود مقدس پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم و اهل بيت معصوم ايشان (عليهم السلام) مي داند. قندوزي حنفي در تفسير آيه ي شريفه ي { وَ إِنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ عَنِ الصِّراطِ لَناكِبُونَ } (توبه 74) از اصبغ ابن نباته از لسان در افشان اميرالمؤمنين عليه السلام نقل مي كند كه فرمود «صراط، اهل بيت هستند». (ينابيع المودة، ج 1، صفحه ي 338 با ذكر چند روايت ديگر با اين مضمون). وي همچنين در ذيل آيه شريفه { وَ إِنَّكَ لَتَدْعُوهُمْ إِلي صِراطٍ مُسْتَقيمٍ } (مؤمنون: 73) از حضرت امام جعفر صادق عليه السلام مي نويسد: "صراط مستقيم" ولايت اميرالمؤمنين عليه السلام است (ينابيع المودة جلد 1، صفحه ي 339). خطيب خوارزمي در مناقب مي نويسد: صراط بر دو قسم است: صراط دنيا و صراط آخرت، منظور از صراط دنيا علي بن ابي طالب عليه السلام و منظور از صراط آخرت، پل (روي) جهنّم است؛ كسي كه صراط دنيا را بشناسد مي تواند از صراط آخرت بگذرد. انس بن مالك گويد: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود «آن گاه كه قيامت بر پا شود و صراط بر جهنّم نصب شود احدي از آن نمي گذارد، مگر كسي كه جوازي با عنوان ولايت علي بن ابي طالب عليه السلام به همراه داشته باشد و اين همان قول خداوند تعالي است كه فرمود: { وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ }: آن ها را نگاه داريد كه مورد بازخواست و پرسش هستند». (ينابيع المودّة، جلد 1، صفحه ي 338) ابواسحاق ثعلبي مفسّر معروف عامّه نيز در تفسير «الكشف و البيان» به نقل از ابوهريره منظور از «صراط مستقيم» را صراط و راه محمّد و آل محمّد (عليهم السلام) مي داند. قندوزي حنفي با نقل چند روايت ديگر به اثبات دلالت صراط مستقيم بر وجود اقدس حضرات معصومين (عليهم السلام) مي پردازد كه ذيلا به بعض آنها اشاره مي شود: حضرت علي بن الحسين (عليهما السلام) مي فرمايد «ما (اهل بيت) ابواب الله و صراط مستقيم و گنجينه ي علم الهي و ترجمان وحي خدا و اركان توحيد و جايگاه سرّ خداوندي مي باشيم.» (ينابيع المودة، جلد 1، صفحه ي 76 و جلد 3، صفحه ي 259) امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) مي فرمايند: «منظور از صراط مستقيم امام است و منظور از اين كه خداوند فرموده است: {ولا تتبعوا السّبل فتفرّق بكم عن سبيله} (انعام 53) راه غير امام است و ما (اهل بيت) راه خدا هستيم». (ينابيع المودّة، ج 1، ص 322) رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم خطاب به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود « يَا عَلِيُّ أَنْتَ حُجَّةُ اللَّهِ وَ أَنْتَ بَابُ اللَّهِ وَ أَنْتَ الطَّرِيقُ إِلَي اللَّهِ وَ أَنْتَ النَّبَأُ الْعَظِيمُ وَ أَنْتَ الصِّرَاطُ الْمُسْتَقِيمُ … ». (ينابيع المودة جلد 3، صفحه ي 402).
4- 8.. سوره ي سبأ، آيه ي 47: { قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ }. پروردگار عالم به پيامبرش امر مي فرمايد: { قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً}. (شوري: 23) عن ابن عباس قال لمّا نزلت { قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي } قالوا: يا رسول الله! قَالُوا: يَا رَسُولَ اللَّهِ مَنْ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ أَمَرَنَا اللَّهُ بِمَوَدَّتِهِمْ قَالَ: عَلِيٌّ عليه السلام وَ فَاطِمَةُ عليها السلام وَ وُلْدُهُمَا (عليهما السلام) ». (شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه ي 131) بيضاوي مفسّر معروف عامّه مي نويسد: چون اين آيه ي شريفه نازل شد، از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پرسيدند: نزديكان تو (كه خداوند امر به مودت آنان فرموده) چه كساني هستند؟ فرمود: علي عليه السلام و فاطمه عليها السلام و دو پسرشان (عليهما السلام) ». سپس فرمود: «معني اقتراف حسنه (كار نيكو كردن) ، كسب طاعت، خصوصا محبت آل رسول است». (انوار التّنزيل، بيضاوي، جلد 2، صفحه ي 397) ديگر مصادر عامّه نيز نظير تفسير كشّاف جلد 4، صفحه ي 220؛ مناقب ابن مغازلي، صفحه ي 263؛ تفسير رازي، ذيل آيه ي شريفه؛ تفسير ثعلبي، ذيل آيه ي شريف؛ الصّواعق المحرقه، ابن حجر، صفحه ي 101 و 135؛ احياء الميّت، سيوطي، صفحه ي 239؛ الدّر المنثور، جلد 7، صفحه ي 348؛ تفسير طبري، ذيل آيه ي شريفه؛ شواهد التّنزيل، جلد 2، صفحه ي 130 و … مصداق «قُربي» را آل محمّد (عليهم السلام) و مصداق «اقتراف حسنه» را مودّت آل محمّد (عليهم السلام) مي دانند.

همان طور كه خود آن حضرت در كلام پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ، به نام «ثقل» عنوان شده است و ثقل به شيء گران بها مي گويند.

ارزش امام مهدي عليه السلام نزد خداوند معلوم است او آينه ي زيبايي ها است؛ زيبايي ايمان تقوا، عبوديّت، عدالت و راستي، در وجود وي جلوه گر است.

مودّت او هم گران بهاست، بعضي لايق نيستند مودّت داشته باشند. آدم هاي آلوده و كثيف، كه لباس چركين حسد و كبر و غرور بر روح و فكر آنها احاطه دارد و از لباس تقوا بي بهره اند، چگونه خداوند به آنها مودّت و شيء گران بها عنايت مي كند؟

راه چيست؟

راستي چرا بعضي مودّت امام مهدي عليه السلام را ندارند؟ و از گوهر گرانبهاي مودّت به دورند. پاسخ اين است كه:

اوّلاً، اين گروه شايد اهل بيت (عليهم السلام) را نشناخته باشند. شناخت مودّت آور است شما چه مقدار امامتان را شناخته ايد؟ هر مقدار مي شناسيد دوست مي داريد.

براي همين است كه فرموده اند: «كسي كه بميرد و امام زمان خودش را نشناخته باشد، به موت جاهليّت مرده است». (1)

راستي همين است؛ مسلمان وقتي تالي و مبين واقعي قرآن، يعني امام زمان را نشناسد، به او مودّت ندارد و مسلمان بدون مودّت يعني مسلماني كه به اجر و مزد رسالت توجّه نداشته و با ميزان و شاقول قرآن و سنّت بيگانه بوده در نتيجه به مرگ جاهليّت مرده است.

ص: 13


1- 9.. قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : « مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً». اين روايت و نظاير معنوي آن: (بغير امام، ليس في عنقه بيعة، و … ) در مدارك عامّه نظير صحيح مسلم، جلد 3، صفحه ي 1478 كتاب الامارة؛ تفسير ابن كثير، ذيل آيه ي شريفه ي { يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ } ينابيع المودّة؛ جلد 3، صفحه ي 456، نقل شده است.

ثانياً، شايد حق را فهميده و حجّت بر او تمام شده، ولي فساد درون و آلودگي قلب و مريضي روح وي را از نگاه به زيبايي ها و استشمام عطرها محروم نموده، حسد و كبر چشم دل او را كور كرده است.

شما از كوردل چه توقّع داريد؟ زيبايي و عطر گل و حتّي وجود خود گل را انكار مي كند.

راه اين است كه بشر از حسد و كبر و صفات رذيله ي ديگر خود را رها نمايد. راه اين است كه بشر به پرورش و تزكيه ي روح بپردازد و خود را از تاريكي ها و چركي هاي فكري و فرهنگي برهاند.

مهدي شناسي با «تقوا» ميّسر است.

مهدي يعني هدايت شده چه كسي او را هدايت كرده است؟

هدايت پيشوايان معصوم با خداوند است و هدايت ما با پيشوايان معصوم؛ يعني آنها واسطه ي هدايت ما مي باشند.

پس هدايت شده ي از طرف خداوند مي تواند هادي مردم باشد.

حضرت مهدي عليه السلام جزء پيشوايان هدايت شده و صادق است و ما دستور قرآني داريم با پيشوايان صادق باشيم. قرآن مي فرمايد:

{ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ }. (1)

مي بينيد … قبل از اينكه بفرمايد: { كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ } مي فرمايد { اتَّقُوا اللَّهَ }. كلام ما همين است اتَّقُوا اللَّهَ!

مهدي شناسي اتّقوا الله را مي طلبد، بايد براي نشست با امام پاكيزه، پاكيزه شوي؛ لباس پاكيزه باشد خودت را از آلودگي ها و چركي ها شست و شو دهي.

ص: 14


1- 10.. سوره ي توبه، آيه ي 119. رازي مفسر معروف عامه مي نويسد: «كسي كه جايزالخطاست واجب است به كسي كه معصوم است اقتدا كند و معصومين همان كساني هستند كه خداوند آنان را «صادقين» ناميده است؛ لذا اين آيه دلالت بر اين كه افراد جايزالخطا واجب است كه با معصومان از خطا، همراه باشند تا اينان، مانع خطاي آنان شوند و اين معنا، در هر زماني ثابت است؛ لذا در هر زماني بايد معصومي وجود داشته باشد و الاّ اين دستور، تكليف به ما لا يطاق است.» (تفسير رازي، جلد 16، صفحه ي 221) مصادري همچون شواهد التنزيل، جلد 1، صفحه ي 259، حديث 350 الي 357؛ تاريخ مدينه ي دمشق، ترجمه ي علي بن ابي طالب عليه السلام ، جلد 42، صفحه ي 361 مناقب خوارزمي، منقبت 273 فتح القدير شوكاني، جلد 2، صفحه ي 502؛ الصواعق المحرقه ابن حجر، صفحه ي 316 روح المعاني آلوسي، جلد 11، صفحه ي 40 و … به انحصار مفهوم «صادقين» در وجودم قدّس اهل بيت پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم اذعان نموده اند.

مهدي شناسي، تزكيه ي روح و پاكي قلب مي خواهد؛ بايد برنامه ي نبيّ مكرّم اسلام صلي الله عليه و آله و سلم { يُزَكِّيهِمْ } (1) را در نظر بگيري و صفات رذيله خودخواهي علوّطلبي، ريا و سمعه و شرك را ترك نموده از گناه توبه نمايي.

دو نكته

دو نكته را براي خوشبختي در نظر بگيريد:

1- در طيّ راه و مسير مواظبت كنيد كه پاي شما به خار و خس و اشياء اذيّت كننده مبتلا نگردد.

در سير الي الله خار گناه، موذي روح و قلب آدمي است. انسان با گناه به زمين مي خورد و در سير و سلوك موفق نمي شود. «اتّقوا الله» به همين معناست، به معناي مواظبت و رعايت كردن، خود را از آلودگي ها حفظ نمودن است و شما توجّه داريد آلودگي ها دو نوعند: «قلبي» و «جوارحي».

انسان متّقي، و در واقع سالك راه خداوند، بايد هم تقواي قلبي داشته باشد، و هم تقواي جوارحي

تقواي قلبي اين است كه انسان بداند مالك ملك فقط خداوند متعال است؛ عالم اوست، غني اوست، قادر اوست، و او مي تواند از علم و غنا و قدرتش به بندگان خويش عنايت فرمايد.

تقواي قلبي اين است كه آدمي دل و قلبش را فقط به خدا بدهد، يعني دل و قلب آدمي جاي محبّت خداوند باشد.

ص: 15


1- 11.. { هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ }. (سوره ي جمعه، آيه ي 2)

البته اولياي خداوند را براي رضاي خدا دوست بدارد و با دشمنان او دشمن باشد.

تقواي جوارحي، اين است كه انسان سالك مواظبت كند تا گرفتار گناه چشم و گوش و زبان و ديگر جوارح نگردد.

خواهيد گفت ملاك اين كه اين كار گناه است يا نه، چيست؟

چه گناه قلبي و روحي و چه گناه جوارحي، ملاك و معيارش قرآن و سنّت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است، امّا به تفسير و تبيين هادي كه در هر زماني وجود دارد.

{إنّما أنت منذرٌ و لكلّ قومٍ هاد}. (1)

پيامبر منذر است، امّا بيان انذار او و تبيين نسخه ي وي، با هادي مي باشد.

هادي بعد از پيامبر، علي بن ابيطالب عليه السلام است و هادي امروز، امام مهدي عليه السلام مي باشد.

ما با ميزان و شاقل امامت اين بزرگواران مي توانيم صواب را از گناه تشخيص دهيم و حلال و حرام را از زبان هادي دريافت كنيم.

ممكن است سؤال كنيد مگر قرآن و سنّت پيامبر معلوم و آشكار نيست مي گويم مگر ما در قرآن متشابهات نداريم؟ همانطور در سنّت، هادي كه راسخ در علم (2) است، انسان سالك را به خوب و بد حلال و حرام آگاه مي كند و نسخه ي خدا و رسول را توضيح مي دهد.

2- نكته ي ديگري كه براي خوشبختي لازم است اين است كه با هادي حركت كنيد؛ نه مقدّم و نه مؤخّر. (3) در اين مسير طولاني و اين

ص: 16


1- 12.. سوره ي رعد، آيه ي 7. عن ابن عباس قال: لمّآ نزلت (إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ) ، قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : « أَنَا الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ الْهَادِي مِنْ بَعْدِي» و ضرب بيده علي صدر علي. فقال «أَنْتَ الْهَادِي بَعْدِي يَا عَلِيُّ بِكَ يَهْتَدِي الْمُهْتَدُونَ». و في المناقب عن محمّد بن مسلم قال سئلت هذه الآية عن جعفر الصّادق عليه السلام قال: «قال كل امام هاد لكل قوم في زمانه». (ينابيع المودّة، جلد 1، صفحه ي 197) عن عبدالرحيم عن الباقر عليه السلام قال في تفسير الآية رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : « أَنَا الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ الْهَادِي ، امّا والله مَا زَالَتْ فِينَا إِلَي السَّاعَة ». (مأخذ پيشين). عن ابي هريره في قوله تعالي: {انّما انت منذر} يعني رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و في قوله { وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ }، قال سألت عنها رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و قال « إِنَّ هَادِيَ هَذِهِ الْأُمَّةِ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ. عليه السلام ». (شواهد التنزيل جلد 1، صفحه ي 297) عن عبدالله بن عامر قال ازعجت الزرقاء الكوفيه الي معاوية فلما ادخلت عليه قال لها معاوية: ما تقولين في مولي المؤمنين علي: فانشات تقول: صَلَّي الْإِلَهُ عَلَي قَبْرٍ تَضَمَّنَهُ نُورٌ فَأَصْبَحَ فِيهِ الْعَدْلُ مَدْفُوناً مَنْ حَالَفَ الْعَدْلَ وَ الْإِيمَانَ مُقْتَرِناً فَصَارَ بِالْعَدْلِ وَ الْإِيمَانِ مَقْرُونا فقال لها معاوية كيف غررت فيه هذه الغريرة فقالت: سمعت الله يقول في كتابه لنبيّه { إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ } الْمُنْذِرُ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم ، وَ الْهَادِي عَلِيٌّ وَلِيُّ اللَّهِ. عليه السلام ». (شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه ي 302). روايات ديگري با همين مضامين در ديگر كتب عامه نظير كنزالعمال، متقي هندي، حديث 4443 تفسير ابن كثير، جلد 2، صفحه ي 520؛ المستدرك علي الصّحيحين، حاكم نيشابوري جلد 3، صفحه ي 140؛ الدرّ المنثور سيوطي، جلد 4، صفحه ي 608 و … به چشم مي خورد.
2- 13.. { وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ }. (سوره ي آل عمران، آيه ي 7) … عن ابان بن ابي عياش حدثني سليم بن قيس الهلالي قال سمعت عليّا يقول: ، فَلَمْ أَنْسَ مِنْهُ حَرْفاً وَاحِداً. فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ اخْتَصَرْتُهُ. مَا نَزَلَتْ عَلَي رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم آيَةٌ مِنَ الْقُرْآنِ إِلَّا أَقْرَأَنِيهَا- أَوْ أَمْلَاهَا- عَلَيَّ فَأَكْتُبُهَا بِخَطِّي وَ عَلَّمَنِي تَأْوِيلَهَا وَ تَفْسِيرَهَا وَ نَاسِخَهَا وَ مَنْسُوخَهَا- وَ مُحْكَمَهَا وَ مُتَشَابِهَهَا- وَ دَعَا اللَّهَ لِي أَنْ يُعَلِّمَنِي فَهْمَهَا وَ حِفْظَهَا ، فَلَمْ أَنْسَ مِنْهُ حَرْفاً وَاحِداً.. فِي حَدِيثٍ طَوِيلٍ اخْتَصَرْتُهُ.. عن انس قال: قال النبي صلي الله عليه و آله و سلم عَلِيٌّ يُعَلِّمُ النّاسَ بَعدي مِن تَأويلِ القُرآنِ ما لا يَعلَمون. عن علقمه بن قيس قال قَالَ عَلِيٌّ سَلُونِي يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ قَبْلَ أَنْ لَا تَسْأَلُونِّي [كَذَا] فَوَ الَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا نَزَلَتْ آيَةٌ إِلَّا وَ أَنَا أَعْلَمُ بِهَا أَيْنَ نَزَلَتْ وَ فِيمَنْ نَزَلَتْ، فِي سَهْلٍ أَمْ فِي جَبَلٍ أَوْ فِي مَسِيرٍ أَمْ فِي مَقَامٍ. ». عَنْ عُمَيْرِ بْنِ بْنِ بِشْرٍ الْخَثْعَمِيِّ قَالَ: قَالَ ابْنُ عُمَرَ: عَلِيٌّ عليه السلام أَعْلَمُ النَّاسِ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَي مُحَمَّدٍ صلي الله عليه و آله و سلم. (شواهد التنزيل، جلد 1، صفحه ي 30 به بعد، فصل 4، في توحده بمعرفة القرآن و معانيه و تفرده بالعلم بنزوله و ما فيه)
3- 14.. « الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مَارِقٌ وَ الْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زَاهِقٌ وَ اللَّازِمُ لَهُمْ لَاحِقٌ » (مفاتيح الجنان، صلوات ماه شعبان)

راه ظلماني، بدون چراغ حركت كردن كار عاقلان و كاري عاقلانه نيست.

{ قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً }. (1)

برگرديد نور بياوريد! اين چه نوري است؛ نور با مهدي بودن است، نور ندبه در فراق مهدي عليه السلام ، نور زيارت آل ياسين، نور خيريّه و مدرسه ساختن به نام و يادش، نور جشن دهه ي مهدويه.

آيه را خوب توجّه كن!

{ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ }. اوّل، « اتَّقُوا اللَّهَ » دوم «با صادقين بودن»، يعني تقوا داشتن بر اساس مكتب صادقين بايد باشد نه اين كه آنچه را كه من و ديگران اسمش را تقوا مي گذاريم، دستورالعمل باشد. تقوا در كلام خدا و سنّت رسول، به توضيح و تبيين صادقين يعني اهل البيت (عليهم السلام) مطلوب است.

{ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ } (2) نگاه كن! كتاب و ميزان، «كتاب الله و عترتي» قرآن و علي عليه السلام و امروز قرآن و مهدي عليه السلام فلاح آور و عامل و خوشبختي مي باشد.

همين مطلب جاي ديگر قرآن نيز آمده است:

{ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ }. (3)

در اين آيه اوّل تقوا را دستور مي دهد و بعد توسّل به وسيله را، اين توسّل يك امر الهي است.

توسّل به عترت براي أخذ دستورالعمل و توضيح مراد خداوند از آيات متشابهات و حلال و حرام الهي- توسّل به عترت جهت رفع اجمال قرآن و فهم تفصيلي آيات و سنّت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم ، توسّل به عترت،

ص: 17


1- 15.. سوره ي حديد، آيه ي 12 و 13. بُشْراكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظيمُ 12. { يَوْمَ تَرَي الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ يَسْعي نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ … يَوْمَ يَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ لِلَّذينَ آمَنُوا انْظُرُونا نَقْتَبِسْ مِنْ نُورِكُمْ قيلَ ارْجِعُوا وَراءَكُمْ فَالْتَمِسُوا نُوراً … }. روي القمي عن الصادق عليه السلام : « … و من لم يجعل الله له نوراً يعني اماماً من ولد فاطمة عليها السلام فما له من نور فما له من امام يمشي بنوره كما في قوله تعالي: نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ بِأَيْمانِهِمْ ، قال انّما المؤمنون يوم القيامة نورهم يسعي بين ايديهم و بايمانهم حتي ينزل منازلهم من الجنان». (تفسير الصّافي، سوره ي نور آيه ي 40)
2- 16.. سوره ي حديد، آيه ي 25. عن داود الرّقي قال سألت ابا عبدالله عليه السلام عن قول الله عزّوجلّ: { … و السّماء رفعها و وضع الميزان}، قَالَ «السَّمَاءُ» رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم قَبَضَهُ اللَّهُ ثُمَّ رَفَعَهُ إِلَيْهِ وَ وَضَعَ الْمِيزانَ وَ « الْمِيزانَ » أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام و نَصَبَهُ لَهُمْ مِنْ بَعْدِهِ قُلْتُ { أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ ؟ قال « لَا تَطْغَوْا فِي الْإِمَامِ بِالْعِصْيَانِ وَ الْخِلَافِ» قُلْتُ: { وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ ؟ قَالَ أَطِيعُوا الْإِمَامَ بِالْعَدْلِ وَ لَا تَبْخَسُوهُ في حَقِّهِ ». (تفسير برهان، ذيل آيات شريفه) در زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز مولود، مي خوانيم: « ِ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مِيزَانَ يَوْمِ الْحِسَابِ ». (مفاتيح الجنان)
3- 17.. سوره ي مائده، آيه ي 35. اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: پيامبراكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «ائمه از فرزندان من هستند هر كس آنها را اطاعت كند، خدا را اطاعت نموده و هر كس مخالفت آنان كند، با خدا مخالفت ورزيده است ايشانند عروة الوثقي و ايشانند وسيله (تقرّب به خداوند عزوجل» (ينابيع المودة، جلد 3، صفحه ي 292)

آبرومندان درگاه خداوند، براي رفع مشكلات مادي و معنوي و اين امر مشروعيت دارد و فرمان { ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ }- براي اهل فضل و كمال، ميزان و دليل خوبي است.

براي همين است كه به امام عليه السلام مي گوييم: « يَا وَجِيهاً عِنْدَ اللَّهِ اشْفَعْ لَنَا عِنْدَ اللَّهِ ». (1)

او خدا نيست، وجيه نزد خداوند است مي تواند به اذن خداوند براي ما شفيع گردد.

پس باز امر «اتّقوا» در آيه ي شريفه با همراه بودن با آبرومندان هم آمده است.

آن آبرومندان كيانند؟

تاريخ را بخوانيد! حتماً تاريخ را بخوانيد، نه تاريخ دروغين همراه با جعل و مكر را … بسيار با احتياط، با تدبّر، بدون شتاب زدگي، تاريخ صحيح، واقعيت ها را، بدون تعصّب بخوانيد.

آبرومندان پيشگاه خداوند كيانند؟ چه كساني در مباهله با پيامبر شركت داشتند؟ (2)

«آيه ي تطهير» و «داستان كساء» چه مي گويد؟

امروز فرزند محمّد و علي و فاطمه و حسن و حسين، يعني مهدي آل محمد (عليهم السلام) «وجيه عندالله است و { كُونُوا مَعَ الصَّادِقينَ } امروز يعني با مهدي آل محمّد بودن؛ و { ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ } امروز، يعني در راه مهدي آل محمد كار و تلاش داشتن.

« أَيْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَيْنَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ ». (3)

ص: 18


1- 18.. دعاي توسّل، مفاتيح الجنان
2- 19.. { فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَي الْكاذِبينَ }. (سوره ي آل عمران، آيه ي 61) شعبي به نقل از جابر مي گويد: منظور از «ابنائنا حسن و حسين (عليهم السلام) و منظور از «نسائنا» فاطمه عليها السلام و مصداق «انفسنا» عليّ بن ابي طالب عليه السلام مي باشند. عامر بن سعد به نقل از پدرش گويد: چون اين آيه نازل شد، رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم ، علي و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام) را فراخواند و عرضه داشت «بار خدايا! اين ها اهل من هستند». اين روايت و نظاير آن را صحيح مسلم، كتاب فضائل الصحابة، باب «من فضائل علي بن ابي طالب عليه السلام »، حديث 32؛ شواهد التنزيل، جلد 1، صفحه ي 120، با ذكر 9 روايت؛ المستدرك علي الصّحيحين، كتاب معرفة الصحابة، باب «من مناقب اهل بيت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم » با ذكر 7 روايت الدّر المنثور، ذيل آيه ي شريفه، به عبارات و طرق مختلفه از بخاري، مسلم، ترمذي، نسائي ابونعيم، حاكم نيشابوري، ابن جرير، ابن مردويه، عبدالرزّاق، ابن منذر، ابن ابي حاتم و بيهقي، تفسير طبري، ذيل آيه ي شريفه؛ تفسير كشاف زمخشري، ذيل آيه ي شريفه؛ جامع ترمذي، حديث 3724؛ كفاية الطالب گنجي، الباب الثّاني و الثّلاثون في قوله عزّوجلّ في آية المباهلة؛ مناقب ابن مغازلي حديث 362؛ تفسير رازي، ذيل آيه ي شريفه؛ و … نقل نموده اند. رازي، مفسر معروف و متعصّب عامّه، ذيل اين آيه ي شريفه مي نويسد: «بدان كه گويا اين روايت در ميان همه ي اهل تفسير و حديث، صحيح شمرده شده است.»
3- 20.. دعاي ندبه.

كجاست آن وسيله ي الهي؟ كجاست آن سبب كه انسان را از خاك به عالم پاك برساند و به او سير و سلوك پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را يادآوري نمايد؟ سنّت و روش مهدي عليه السلام ، سنّت و روش پيامبر است؛ (1) از خودش چيزي نمي گويد، آنچه خداوند فرموده و در سنّت رسول صلي الله عليه و آله و سلم بوده توضيح و تعليم مي دهد.

آيا مي توانيم به او راه پيدا كنيد؟ «أين بقيّة الله؟» كجاست بقية الله؟يعني عروج سينه هاي سوخته، رهبر و آخرين اندوخته كجاست؟

در ندبه حالت انتظارت را نشان مي دهي، روان خويش را مهدوي مي كني، گلاب مهدوي مي زني!

خير چيست و كجاست؟ همه به دنبال اويند؛ همه به دنبال او مي گردند، امّا او را نمي يابند؛ اشتباه رفته اند؛ با شهرت طلبي و شهوت خواهي كه نمي توان به خير رسيد: {بقية الله خيرٌ لكم}. (2)

مهدي براي شما خير است، فقط «مهدي هذه الأمّة من نسل الأئمّة الطّاهرين صلوات الله عليهم اجمعين» براي شما خير است.

كجا مي رويد؟ كجا مي رويد خير اين جاست! مگر قرآن نخوانده ايد؟ مگر دلسوز خود و اجتماعتان نيستيد { بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ }، ولي مطلب اين است كه مي فرمايد { إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ } ايمان گره گشاست { الَّذينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ } (3) غيب حق تعالي است و مظهر غيب خداوند، امام مهدي عليه السلام است.

مگر عيسي عليه السلام غايب نيست مگر يونس عليه السلام غايب نبود. امام مهدي هم به قدرت خداوند زنده و غايب است.

ص: 19


1- 21.. عن الصادق جعفر بن محمّد عن ابيه عن جدّه (عليهم السلام) قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : « الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِي يُقِيمُ النَّاسَ عَلَي مِلَّتِي وَ شَرِيعَتِي … ». (كمال الدّين و تمام النّعمه، جلد 2، باب 39، حديث 6)
2- 22.. سوره ي هود، آيه ي 86. عن محمّد بن مسلم قال: سمعت اباجعفر عليه السلام يقول: َإِذَا خَرَجَ فَإِذَا اجْتَمَعَ إِلَيْهِ الْعِقْدُ وَ هُوَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ خَرَجَ فَلَا يَبْقَي فِي الْأَرْضِ مَعْبُودٌ دُونَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ صَنَمٍ وَ غَيْرِهِ إِلَّا وَقَعَتْ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَ وَ ذَلِكَ بَعْدَ غَيْبَةٍ طَوِيلَةٍ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يُطِيعُهُ بِالْغَيْبِ وَ يُؤْمِنُ بِه … َإِذَا خَرَجَ (القائم) أَسْنَدَ ظَهْرَهُ إِلَي الْكَعْبَةِ وَ اجْتَمَعَ إِلَيْهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا وَ أَوَّلُ مَا يَنْطِقُ بِهِ هَذِهِ الْآيَةُ بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ثُمَّ يَقُولُ أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ … ». (بحارالانوار، جلد 52 صفحه ي 192) امام محمدباقر عليه السلام مي فرمايد: «هنگامي كه حضرت ولي عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف) خروج كند، به خانه ي كعبه تكيه فرمايد و 313 نفر نزد او اجتماع كنند. اوّلين جمله اي كه آن حضرت در اين هنگام بر زبان جاري مي كند، اين آيه ي شريفه است.
3- 23.. سوره ي بقره، آيه ي 3. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «منظور، كساني هستند كه در طول غيبت امام زمان عليه السلام صبر پيشه مي كنند و بر محبت اهل البيت (عليهم السلام) ثابت قدم هستند.» (تفسير برهان، جلد 5، صفحه ي 414) حضرت امام جعفر صادق عليه السلام درباره ي آيه ي 20 سوره ي يونس { فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا … } مي فرمايد: «غيب در اين آيه حجّت قائم عليه السلام است». (ينابيع المودّة، جلد 3، صفحه ي 241)

بياييد به غيب مؤمن باشيم و به بقية الله و آخرين اندوخته ي خداوند توسل جوييم.

سحر آمد زمان و صل دلدار

كجا شد عاشقي با قلب غمبار؟

بيا معشوق را يك دم صدا كن

به لبيّك ولا رو جانب دار!

كجا برويم كه امن تر از خانه ي فرزند امين باشد مگر محمد صلي الله عليه و آله و سلم امين نيست عترت او نيز امينند، مهدي او نيز امين است.

امين تر از مهدي عليه السلام كيست و كجاست؟ از زبان ميليون ها نفر انسان به شما مي گويم: ما را راهنمايي كنيد.

ما را راهنمايي كنيد! مگر نمي دانيد بايد زكات علمتان را بدهيد اگر علم داريد؟!

آيا آگاهيد امين درگاه خداوند متعال امروزه كجاست؟

آيا در كتاب خدا و سنّت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نشانه اي از او داريد؟

شما را به خدا، منِ سرگردان را ارشاد كنيد! آيا در «رَضوي» است يا در « ذِي طُوًي »؟ (1) آيا در مدينه است يا كربلا؟

شما را به خدا، غريق را نجات دهيد! من هم مثل ميليون ها نفر انسان غريق اين اقيانوس مهلك ام.

آيا اثري از كشتي نجات نمي بينيد؟ آيا سراغ ستاره ي نجات بخش را داريد؟ مگر نجات غريق در اسلام واجب نيست؟

مگر صداي غريق را نمي شنويد؟

اي عالمان! انديشمندان، مصلحان، صلح خواهان دلسوزان … ! صداي مرا نمي شنويد؟ من غريق گناهم، غريق شهوت و شهرت، حيران

ص: 20


1- 24.. اشاره به فرازي از دعاي شريف ندبه « … أَيُّ أَرْضٍ تُقِلُّكَ أَوْ ثَرَي أَ بِرَضْوَي أَوْ غَيْرِهَا أَمْ ذِي طُوًي؟» ("رَضوي" كوهي است در نزديكي مدينه و "ذي طوي" موضعي است در يك فرسخي مكه در راه تنعيم). امام باقر عليه السلام در حاليكه با دست مباركش به ناحيه «ذي طوي» اشاره مي نمود، مي فرمود: «براي حضرت صاحب الأمر عليه السلام غيبتي است در بعضي از اين شعبه ها و كوه ها». (تفسير برهان، ذيل آيه ي 62 سوره ي نمل).

و سرگردان «ايسم ها و مسلك ها تبليغاتشان بر حيرتم مي افزايد! آيا چاره اي نمي يابيد؟

چاره اي براي من بيچاره؟!

انسان اين قرن، قرن توحّش به جاي تمدّن قرن ظلم به نام عدل.

چاره اي براي همه ي بيچارگان دنيا؛ مي دانيد كه نجات غريق، كار صواب و براي آن، چه ثواب ها مي نويسند؟

{ مَنْ أَحْياها } (1) را خوانده ايد؟

بياييد آب شيرين و گوارايي به كام من بريزيد، قبل از اينكه مرگ مرا در كام خود بگيرد!

{ فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ }؟ (2) آفرين به قرآن! به كلام الهي و آب گوارا به دست چه كسي است؟

چه كسي ساقي تشنگان است؟ شما به من بگوييد: ساقي كوثر چه كسي است الآن نسل تشنه ي حقيقت را چه كسي سيراب مي كند؟

{ فَمَنْ يَأْتيكُمْ بِماءٍ مَعينٍ }؟ …

يافتم … يافتم! من به شما زكات علم مي دهم؛ شكر يافتن در يافتن ديگران است؛ نجات ديگران از مهلكه ي جهل و غفلت!

«ماء معين» مهدي آل محمّد عليه السلام است.

آب گوارا، از «بحرين علم و عصمت … همان بحرين كه «لؤلؤ» و «مرجان» دارد … (3) لؤلؤ صلح و مرجان قيام!

ص: 21


1- 25.. سوره ي مائده، آيه ي 32: { مَنْ قَتَلَ نَفْساً … فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمِيعاً وَ مَنْ أَحْياها فَكَأَنَّما أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعاً}.
2- 26.. سوره ي ملك، آيه ي 30. علي بن جعفر، از برادرش امام كاظم صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي كند كه آن حضرت در مورد اين آيه فرمود «يعني هنگامي كه امامتان غايب شود كيست كه جز او برايتان امامي جديد بياورد؟». (ينابيع المودّة جلد 3، صفحه ي 253)
3- 27.. { مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ … يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ } (سوره ي الرحمن آيه ي 19 تا 22) سلمان و ابن عباس و ضحّاك درباره ي اين آيات شريفه مي گويند: «منظور از بحرين، علي و فاطمه (عليهما السلام) و منظور از برزخ، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و مراد از لؤلؤ و مرجان، حسنين (عليهما السلام) مي باشند.» (شواهد التنزيل، جلد 2، صفحه ي 208؛ مناقب ابن مغازلي صفحه ي 277)

مهدي هم صلح دارد با مستضعفان، و هم قيام دارد با مستكبران.

آب آور و ساقي تشنگان، نه مردگان! بياييد تشنه باشيم و به مصداق { قَليلٌ مِنْ عِبادِيَ الشَّكُورُ } (1) به { بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ } (2) سري بزنيم و دست ساقي را ببوسيم.

يافتم! … يافتم!

مصلحان! چه كسي به شما اين جرأت را داده كه خود را مصلح بخوانيد.

علوّخواهي و فسادانگيزي، مگر مصلح بودن است؟!

{ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها }. (3)

مهدي آل محمّد عليه السلام مصلح است؛ شما اگر راست بگوييد و به وظايف زمان غيبت عمل كنيد، زمينه سازان صلحيد.

عالمان! انديشمندان! به علم و انديشه ي خودتان مغرور نگرديد، شما كمي از زياد را هم نمي دانيد قطره اي از اقيانوس علم را هنوز حايز نيستيد!

براي چه تكبّر مي كنيد و به چه علّت مغروريد؟

چه بخواهيد و چه نخواهيد، { مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ } (4) خواهد آمد.

آيا خود را با او برابر مي بينيد؟ {هل يستوي الّذين يعلمون و الّذين لايعلمون}. (5) يا به وجود او ايمان نداريد؟! پس «روايات المهدي عليه السلام » در كتب فريقين چه مي شود؟ و مگر او فرزند امام عسكري عليه السلام يازدهمين اختر خاندان رسالت نيست؟ (6) مگر مي شود او هنوز متولّد نشده باشد؟

ص: 22


1- 28.. سوره ي سبأ، آيه ي 13.
2- 29.. سوره ي حج، آيه ي 45: {وبئر معطّله و قصر مشيّد}. پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم مي فرمايد: «منظور، علي عليه السلام است». (مناقب آل ابي طالب (عليهم السلام، جلد 2، صفحه ي 284) علي بن جعفر از برادرش موسي بن جعفر (عليهما السلام) نقل مي كند كه درباره ي اين آيه ي شريفه فرمود: «منظور از {بئر معطّله} امام صامت و {قصر مشيّد} امام ناطق است. (اصول كافي، جلد 1، صفحه ي 427). مرحوم علي بن ابراهيم قمي (عليه الرحمة) مي نويسد: «و اما قوله: { وَ بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ وَ قَصْرٍ مَشيدٍ } قَالَ هُوَ مَثَلٌ لِآلِ مُحَمَّدٍ (عليهم السلام) ؛ قوله { بِئْرٍ مُعَطَّلَةٍ }. هِيَ الَّتِي لَا يَسْتَسْقِي مِنْهَا وَ هُوَ الْإِمَامُ الَّذِي قَدْ غَابَ فَلَا يُقْتَبَسُ مِنْهُ الْعِلْمُ ، و « قَصْرٍ مَشيدٍ » هُوَ الْمُرْتَفَعُ وَ هُوَ مَثَلٌ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام و الائمة (عليهم السلام) وَ فَضَائِلِهِمُ الْمُنْتَشِرَةِ فِي الْعَالَمِينَ الْمُشْرِفَةِ عَلَي الدُّنْيَا وَ هُوَ قَوْلُهُ لِيُظْهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ وَ قَالَ الشَّاعِرُ فِي ذَلِك بِئْرٌ مُعَطَّلَةٌ وَ قَصْرٌ مُشْرِفٌ مَثَلٌ لِآلِ مُحَمَّدٍ مُسْتَطْرَفٌ فَالْقَصْرُ مَجْدُهُمُ الَّذِي لَا يُرْتَقَي وَ الْبِئْرُ عِلْمُهُمُ الَّذِي لَا يُنْزَف (تفسير قمي، جلد 2، صفحه ي 60)
3- 30.. سوره ي حديد، آيه ي 17. في الاكمال عن الباقر عليه السلام قال « يُحْيِيهَا اللَّهُ تعالي بِالْقَائِمِ بَعْدَ مَوْتِهَا يَعْنِي بِمَوْتِهَا كُفْرَ أَهْلِهَا وَ الْكَافِرُ مَيِّت ». (تفسير الصافي، ذيل آيه ي شريفه؛ كمال الدين و تمام النعمه، باب في نوادر الكتاب، حديث 13؛ تفسير برهان، ذيل آيه ي شريفه)
4- 31.. سوره ي رعد، آيه ي 43. عن ابي سعيد الخدري قَالَ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ ص عَنْ قَوْلِ تعالي : « وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ » قال: « ذَلِكَ أَخِي علي بن ابي طالب عليه السلام ». (شواهد التّنزيل، جلد 1، صفحه ي 307 همراه چهار روايت ديگر به نقل از عبدالله بن عطا، ابن حنفيه، ابن عباس ابي صالح)
5- 32.. سوره ي زمر، آيه ي 9. عن ابي جعفر عليه السلام في قوله تعالي { قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ … } قال: { الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ } نحن؛ { وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ } عدونا: { إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ } شيعتنا. عن الضحاك عن ابن عباس في قوله: { قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ } قال يعني ب { الَّذينَ يَعْلَمُونَ } علياً عليه السلام و اهل بيته من بني هاشم و {الّذين لايعلمون} بني اميه و { أُولُوا الْأَلْبابِ } شيعتهم (اي شيعة اهل البيت عليهم السلام) شواهد التّنزيل جلد 2، صفحه ي 116
6- 33.. بسياري از دانشمندان سنّي تصريح نموده اند كه مهدي (عجل الله تعای فرجه الشریف) فرزند بلافصل امام حسن عسكري عليه السلام مي باشد. (راجع المنتخب الأثر في الامام الثاني عشر، الامام المهدي عليه السلام عند اهل السّنّة)

با علمتان جهل مي ورزيد، علم وسيله ي بيداري مردم است نه بهانه اي براي نشر جهالت!

حمد خداي را، كه آيه ي شريفه ي { وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ } (1) را خوانده و تفسير و تأويلش را دانستم.

خداوندا! تشنه بودم، آب حيات مهدوي به من رساندي و از درياي مهلك جهل و غفلت و عدم شناخت امام مهدي عليه السلام نجاتم دادي!

با اين آيه، دانستم كه آمدن او حتمي است.

مي فرمايد: { وَ لَقَدْ كَتَبْنا }- الله اكبر! - از ناحيه ي قدرت، قادر متعال مي فرمايد: { لَقَدْ كَتَبْنا }؛در كتب آسماني قبل، در صحف سماويه بشارت داده ايم، به تشنگان گفته ايم كه حكومت زمين به بندگان صالحم مي رسد. مقصود حكومت مهدي آل محمّد عليه السلام است؛ پس چرا كلمه ي بندگان را به كار برده است؟ حكومت او حكومت بندگان خداوند است، نجات بندگان در تحت لواي ولايت اوست مگر مي شود كسي بنده ي صالح باشد، بدون اين كه توسّل و تمسّك به ولايت او داشته باشد؟!

به به … چه آيه اي!

اين آيه را براي همگان بخوانيد به زبان هاي مختلف ترجمه كنيد، در مدخل دانشگاه هاي دنيا بزنيد؛ همه بدانند كه او خواهد آمد.

همه بدانند تا مأيوس نباشند؛ همه بدانندتا اميدواري را با اميد استقبال كنند و فاتحه ي يأس را در جامعه بخوانند!

مسلمانان، با آيه ي { وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ } (2) به انتظار آمدن حبل الله باشند و با گل علم و عمل، مقدم منتظر را گرامي بدارند. موحّدان، با

ص: 23


1- 34.. سوره ي انبياء، آيه ي 105. عن الباقر و الصادق (عليهما السلام) في قوله تعالي { وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ }، قالا: «هم القائم و أصحابه». (ينابيع المودة، جلد 3، صفحه ي 243).
2- 35.. سوره ي آل عمران، آيه ي 103. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود « الْعُرْوَةُ الْوُثْقَي الْمَوَدَّةُ لآِلِ مُحَمَّدٍ (عليهم السلام) » (ينابيع المودّة، جلد 1، صفحه ي 331) قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم لعليّ بن ابي طالب عليه السلام : « أَنْتَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَي ». (ينابيع المودّة، جلد 3، صفحه ي 278) صاحب مناقب مي نويسد: «ابن عباس گويد: نزد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم بوديم كه يك اعرابي آمد و گفت اي رسول خدا! شنيده ام كه مي گويي به ريسمان الهي چنگ زنيد. ريسمان و حبل الهي چيست؟ پس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دستش را در دست علي عليه السلام قرار داد و به او فرمود «به اين شخص متمسك شويد، او حبل الله المتين است.» (ينابيع المودّة، جلد 1 صفحه ي 356) فَإِنَّهُمْ خُلَفَائِي وَ أَوْصِيَائِي وَ حُجَجُ اللَّهِ عَلَي الْخَلْقِ بَعْدِي وَ سَادَةُ أُمَّتِي وَ قَادَةُ الْأَتْقِيَاءِ إِلَي الْجَنَّةِ حِزْبُهُمْ حِزْبِي وَ حِزْبِي حِزْبُ اللَّهِ وَ حِزْبُ أَعْدَائِهِمْ حِزْبُ الشَّيْطَانِ. عن ِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَي الرِّضَا عليه السلام عَنْ آبَائِهِ (عليهم السلام) عن علي عليه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم « مَنْ أَحَبَ أَنْ يَرْكَبَ سَفِينَةَ النَّجَاةِ وَ يَسْتَمْسِكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقي وَ يَعْتَصِمَ بِحَبْلِ اللَّهِ الْمَتِينِ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً لْيَأْتَمَّ بِالْهُدَاةِ مِنْ وُلْدِهِ ». عن جعفر بن محمد عليه السلام قال: «نحن حبل الله الذي قال الله: { وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً … } فَالْمُسْتَمْسِكُ بِوَلَايَةِ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِب عليه السلام الْمُسْتَمْسِكُ بِالْبِرِّ فَمَنْ تَمَسَّكَ بِهِ كَانَ مُؤْمِناً، وَ مَنْ تَرَكَهُ كَانَ خَارِجاً مِنَ الْإِيمَانِ. ». عن ابن عمر قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم قال لي جبرئيل قال الله تعالي: « وَلَايَة عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام حِصْنِي ، فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي ». (شواهد التنزيل، جلد 1، صفحه ي 130)

عطر توحيد و كلمه ي « لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ » به ديدار شرط فلاح بشتابند (1) و بزرگي كردگار را در آيينه ي دلدار ببينند.

بر آن سريم كه سر به پايش نهيم و مقدمش را بوسه باران كنيم.

بر آن قصديم كه بر محور «كتاب الله» و ميزان «عترت»، مطهِّر باشيم تا لايق درك مطهَّر شويم!

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

سيّد محمود بحرالعلوم ميردامادي

ص: 24


1- 36.. اشاره به حديث سلسلة الذهب. قال (علي بن موسي الرضا عليه السلام ) سمعت أبي موسي ابن جعفر يقول سمعت ابي جعفر بن محمد عليه السلام يقول: سمعت ابي محمد بن علي (عليهما السلام) يقول سمعت ابي علي بن الحسين (عليهما السلام) يقول سمعت ابي الحسين بن علي (عليهما السلام) يقول: سمعت اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام يقول سمعت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم يقول سمعت جبرئيل عليه السلام يقول: سمعت الله جلّ و عزّ يقول: « لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي »؛ فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نَادَانَا « بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا ». «لا اله الا الله دژ محكم من است پس هر آن كس كه در قلعه و دژ من درآيد، از عذابم در امان است». پس چون مركب حضرت حركت نمود، بر ما (محدثان نيشابور) بانگ برآورد: «به شروطش و من از شروط آنم». (بحارالأنوار جلد 49، صفحه ي 123)

ص: 25

ص: 26

ص: 27

ص: 28

ص: 29

ص: 30

ص: 31

ص: 32

ص: 33

ص: 34

ص: 35

ص: 36

چشم خدا مي بيند

ص: 37

… حسين شناسان، چرا مهدي شناسي را دنبال نمي كنند؟!

مگر عاشورا با انتظار بي ارتباط است؟

چرا، دهه ي عاشورا و دهه فاطميه داريم، اما دهه ي مهدويه نداريم؟!

… اگر دولت و ملت تمام ماه شعبان را گردهمائي و كنفرانسهاي مهدي شناسي برپا كنند، در برابر بزرگي ولي نعمت، بسيار ناچيز است.

… جشن هاي روز جهاني كودك را ديدي، چه كارهائي، چه بودجه اي؟! اما به عين الله كه مي رسيم چشمانمان را مي بنديم، يا وقت نداريم و يا بودجه! ! !

… در برابر تهاجم عليه مهدويت چه كرده ايم …؟! ! (فرازهايي از نوشتار)

ص: 38

2 - «چشم خدا» مي بيند

اشاره

اگر ديده باشيد قلعه ها و دژها ديده بان دارد، ديده بان اخبار بيرون را كسب مي كند، و به درون دژ و خودي ها خبر مي دهد، به ويژه اگر خطري پيش بيايد، نقش او مانند عين (چشم) است كه مُخبِر اخبار و خطرها به مغز است.

امام رضا عليه السلام از قول اجداد خود (عليهم السلام) و از قول خداوند متعال، دين را به قلعه و دژي استوار تشبيه فرموده است. (1)

اين قلعه و دژ براي چيست و به چه كار مي آيد؟

يكي از جوانان خوبمان سؤال مي كرد كه آيا دين، ساخته ي ذهن بشر است؟

گفتم: اين سخن ممكن است براي آن ها كه مجسمه ي تبليغات غربي ها و مقلّد بيگانه هستند، قابل قبول باشد؛ چون در مسيري سير مي كنند كه هر حقيقتي را وارونه مي بينند. ولي نزد آن ها كه تبليغات پوچ

ص: 39


1- 37.. اشاره به حديث «سلسلة الذهب». (مراجعه شود به پي نوشت شماره ي 36)

غرب و اروپا فريبشان نداده و با دين، بيگانه نيستند اين مطلب مردود است.

دين، ساخته ي بشر نيست؛ بلكه بشر ساخته ي دين است. آن گاه كه بشر به نداي فطرت و عقل خود توجه كند و به اوامر پيشوايان نور گوش جان بسپارد، ساخته مي شود و صفات انساني در وجود او شكفته مي گردد و به كمال و رستگاري دست مي يابد.

اين عامل كمال و رستگاري، همان «دين» است كه خداوند متعال براي حفظ آن ديده بان و «عين» قرار داده است. ديده بان خطر را مي بيند و به اهل دين خبر مي دهد.

حال دو مطلب را دوستانه بررسي مي كنيم:

1 بديهي است كه ديده بان بايد ببيند؛ يعني نبايد كور باشد. بايد مفاسد و خطرات عقيدتي، اخلاقي، فردي، اجتماعي، سياسي و … را بشناسد و درك كند. اگر سارق را نبيند، اگر دشمن را نشناسد، « … كوري ببين عصا كش كور دگر شده»؛ اين چه ديده باني است؟!

در يكي از مجلاّتي كه مطالعه مي كردم، به مطلب عجيبي برخوردم؛ نوشته بود «امام زمان بايد تجربه بيندوزد»! ! !

آقاي نويسنده! امام زمان تجربي چه كاري از پيش مي برد؟ آن هم امام زماني كه صدها سال تجربه آموخته و هنوز هم محتاج تجربه است! ! !

آيا ائمّه ي قبل از امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) علم و آگاهي شان تجربي بوده است يا خدايي؟

ص: 40

اگر امام، به مدرسه و درس محتاج است، چه كسي استاد اوست؟ و اگر استادي داشته باشد، پس استاد بايد امام باشد؛ چرا كه استاد، اعلم از شاگرد است.

به نظر شما چرا اين مطالب در مجلاّت ديني به چشم مي خورد؟ آيا نويسندگان اين مقالات جاهل اند يا عالم منحرف؟ و چرا اجازه ي چاپ اين مطالب از طرف مسئولين صادر مي شود؟

بايد بدانيم كه منبع و منشأ علم امام، خداوند متعال است. ديده بانِ قلعه و دژ دين محتاج كسب تجربه و يا علم آموزي از مردم نيست، بلكه تنها نيازمند علمِ عليم بالذّات است.

2) ديده بان بايد صادق و امين باشد. داستان چوپان دروغگو را حتماً شنيده ايد، چوپان دروغگو نمي تواند حافظ و نگهبان باشد؛ نمي تواند قلعه و دژ را نگهداري كند.

اين جاست كه بايد گفت: خوشا به حال شيعيان، كه اوّلاً معتقد به علم امامان (عليهم السلام) هستند و ثانياً معتقد به عصمت و پاكي آنان.

شيعه معتقد است ائمه (عليهم السلام) كه ديده بان دژ اسلامند، هم علم الهي دارند و هم عصمت الهي.

ممكن است كسي بگويد: شيعه به چه دليل اين اعتقاد را دارد؟

در جواب مي گوييم: به دليلي كه شرح آن گذشت (دلايل عقلي) و ادّله ي ديگر (دلايل نقلي) كه در كتب كلامي و متون اعتقادي بحث آن به خوبي آمده است. آيات قرآن و روايات بي شمار بر علم امام و عصمت او دلالت دارد.

ص: 41

مطلب ديگري كه بايد بررسي شود، شناخت ديده بان واقعي دژ است. ممكن است كساني به دروغ خود را ديده بان معرّفي كنند، ولي مفاسد و خطرات را كتمان كرده و نگويند و خود شريك دزد باشند و رفيق قافله؛ و چه بسا سارقين را به دژ راه داده و شرايط را براي بر باد دادن بنياد قلعه آماده سازند.

اين جاست كه لزوم بحث امام شناسي مطرح مي شود، امّت بايد در حدّ خود، عين بصير و نافذ و انديشه ي صحيح و روشن داشته باشد تا «عين الله واقعي» را بشناسد.

حديث نبوي «مَنْ ماتَ وَ لَمْ يَعْرِف اِمامَ زَمانِه ماتَ ميتَةً جاهِليَّةً» (1) كه در كتب شيعه و عامّه آمده است، وظيفه ي ما را در «معرفت الحجّة» معلوم نموده است.

كساني كه به دنبال اين امر مهم و معنوي نيستند، چه جوابي براي «يوم الدّين آماده كرده اند؟

سفارش هاي «قرآن و عترت» نسبت به علم آموزي و كسب دانش، سفارش به كسب دانستني هاي تجربي و رياضي نيست؛ اگر چه اين علوم و دانستني ها بسيار خوب و در واقع، فضل است، امّا علمِ مطلوب و ذوالمقدّمه، معرفت نسبت به «عين الله» و شناخت ديده بان قلعه و دژ اسلام است.

البته تصوّر نشود كه دانستني هاي تجربي، رياضي و دانش دانشگاهي مردود اسلام است، هرگز! اگر خوب بررسي كنيد مي بينيد كه مؤسّس اين علوم هم، رهبران اسلامي و پيشوايان معصوم (عليهم السلام) هستند.

ص: 42


1- 38.. كسي كه بميرد حال آن كه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهليت مرده است. (ينابيع المودة، ج 3 ص 456) اين روايت به عبارت ديگر نيز در مسانيد شيعه و عامه نقل شده است. صحيح مسلم چاپ سعودي ج 3، ص 1478، كتاب الامارة و نيز تفسير ابن كثير ذيل آيه ي شريفه ي { أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ } آورده است: رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «كسي كه بميرد در حالي كه بيعت امامي بر گردن او نباشد، به مگر جاهليت مرده است. (در كتاب «شناخت امام، راه رهايي از مرگ جاهلي» هفتاد روايت با همين مضمون از طرق عامه نقل شده است.)

«پروفسور مونتگمري وات» (استاد عربي و مطالعات اسلامي در دانشگاه ادينبورگ انگلستان) در كتاب «تأثير اسلام در اروپا» چنين مي نويسد:

«ما اروپائي ها مديون بودن فرهنگمان را به اسلام ناديده مي گيريم. ما اغلب اوقات، گستره و اهميّت تأثير اسلام را بر ميراث فرهنگي مان دست كم مي گيريم و بعضي اوقات حتي از آن به كلّي چشم پوشي مي كنيم. امروزه بر ما اروپاييانِ غربي است كه برداشت غلط خود را اصلاح كنيم و بر دينمان نسبت به جهان اسلام و عرب اعتراف نماييم.» (1)

چه كسي مي تواند دانش اهل بيت (عليهم السلام) به خصوص امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) را انكار نمايد؟

امام صادق عليه السلام با تربيت چهارهزار شاگرد در رشته ها و علوم مختلف ديني و فنون گوناگون در بين انديشمندان و محقّقان بزرگ جهان، مشهور و معروف است و چونان ستاره اي مي درخشد.

مطلب مورد نظر ما در اين جا آن است كه كسب معرفت حجّت خدا، وظيفه ي بزرگي است كه اگر به آن عمل نكني، از جميع خيرات و معارف بازمي ماني و به فريب دزدان راه مبتلا مي گردي.

صادق و كاذب را بايد شناخت و به ولايت صادق و رهبري ديده بان و عينِ راستين، دل بست.

اگر عين الله و ديده بان خبير و صادق را نشناسي و به نگهبان سارق و ستم پيشه دل بسپري، نه دنيايت آباد مي گردد و نه مي تواني آخرتي همراه با نورانيّت داشته باشي.

ص: 43


1- 39.. به نقل از دانشنامه ي امام علي عليه السلام ، ج 11، ص 309.

ديدي بني اميّه و بني عبّاس و حكّام جور قبلي، كسب دانش را مانع شدند و احاديث را دفن كردند؟

«محمّد رشيد رضا» صاحب «المنار» مي نويسد:

«اين مسأله (منع نقل و نوشتن حديث بر فرهنگي اسلامي ضربه ي بزرگي زده كه به طور طبيعي جبران ناپذير مي باشد». (1)

واويلاه! چه بگويم؟ براي فريب انسان ها و كسب به ناحقّ قدرت ها عين الله واقعي و ديده بان حقيقي را سارق، و سارق را نگهبان و پاسدار معرّفي كردند.

از يكي از بزرگان اهل شام سؤال شد «ابوتراب» كيست كه او را لعن مي كنيد؟

پاسخ داد: فكر مي كنم يك سارق فتنه گر باشد! ! ! (2)

يا علي! «يا عينَ الله النّاظِرَة وَ يَدَهُ الباسطَة و اُذنهُ الواعِيَة! » (3) قربانت گردم، فدايت شوم، اي اوّل مظلوم! ظلمي كه بر تو روا داشتند، در حقّ فرزندت مهدي عليه السلام هم روا مي دارند.

پس بايد عين الله را شناخت چشم خدا تا كجا را مي بيند؟ {فَسَيَرَي اللهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُون}. (4)

آيا حرف هاي روشن فكرنماها را بزنيم يا سخن خدا را شنوا باشيم؟

آنها مي گويند: امام نابغه است، استعدادش زياد است، حافظه ي خوبي دارد.

ما مي گوييم: اين طرز تفكّر از امام شناسي شيعه، كه قرآني است دور است. امام، استاد، معلّم و بزرگ نوابغ است. خوش استعدادان و

ص: 44


1- 40.. تفسير «المنار» جلد 6، ص 288.
2- 41.. مروج الذهب، ج 3، ص 44.
3- 42.. مفاتيح الجنان، زيارت مطلقه ي اميرالمؤمنين عليه السلام ؛ { … وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ } در سوره ي الحاقة، آيه ي 12. حاكم حسكاني حنفي مي نويسد از علي بن ابي طالب عليه السلام نقل شده است كه پيغمبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود «خداوند مرا امر كرد كه تو را نزديك نمايم و دور نكنم و تو را بياموزم تا فراگيري و اين آيه { وَ تَعِيَها أُذُنٌ واعِيَةٌ } بر من نازل گشت. پس اي علي! تو آن گوش شنوا براي علم من هستي و من شهر و تو دروازه ي آن شهري، و وارد شهر نمي شوند مرگ از در آن». (شواهد التنزيل، جلد 2، ص 274، به ضميمه ي 21 روايت ديگر با همين مضمون).
4- 43.. سوره ي توبه، آيه ي 105.

حافظه داران عالم، نظر شده ي امامند. امام عين الله است چشم خدا!

خوب فكر كن! مي گويم امام «عين الله» است، چشم خدا.

مثلاً آيا امام حسين عليه السلام وقايع كربلا را نمي دانست؟ اسرار را نمي ديد؟ از شهادت با خبر نبود؟

البتّه كه مي دانست و مي ديد؛ «عين الله» كور نيست، امّا گاهي اين آگاهي را بروز نمي دهد و براي مصلحت و يا مصالحي، مطلب را آشكار نمي فرمايد. اين مطالب ابتدائيات مدرسه ي شيعه است، ولي بعضي نويسندگان و يا گويندگان غافل اند و يا خود را به غفلت مي زنند.

علامه ي بزرگوار مرحوم آقاي محمدتقي جعفري (ره) مي فرمايد:

«علم ماوراي طبيعي و تصرّف خلاف روش طبيعي در حقوق و مقرّرات تثبيت شده كه از بنده يا مانند خضر بروز كرده است، اثبات كننده ي همين مزيّت است كه پيشوايان الهي و اولياء الله دارا مي باشند. انكار اين حقيقت، يا از عدم اطلاع ناشي مي شود و يا از مقايسه ي كار پاكان با مردم معمولي، كه از حيات چيزي جز خور و خواب و خشم و شهوت بهره برداري نكرده اند. افرادي كه به جهت تخلّق به اخلاق الله داراي علم ماوراي طبيعي و تصرّف در طبيعتند، به قدري فراوانند كه جايي براي بحث و ترديد نمي گذارد. در صورتي كه بنا به اصول مسلّمه ي اسلامي، مخصوصاً عالم تشيّع، مقام امام عليه السلام خيلي بالاتر از اولياءالله معمولي است.» (1)

تو چرا در واقعه شک میکنی؟

در حیاتت ظلم را حک میکنی؟

ازچه علت منکری تو علم را؟

آگهیِ آن امامِ حلم را

ص: 45


1- 44.. برگرفته از جزوه ي «سخني كوتاه در علم امام چاپ 18/6/51 كه به شماره ي 821 در كتابخانه ي ملي به ثبت رسيده است. اين مقاله در روزنامه ي جام جم به تاريخ 21/12/82 شماره ي 1104 منتشر شده است. سزاوار است از مسئول محترم اين روزنامه به خاطر درج بعضي از مقالات آموزنده و ولايي تشكر و سپاسگزاري گردد. سلامت و سعادت ايشان و همه ي خدّام امام زمان عليه السلام را از خداي متعال خواستاريم.

برتريِ نور حق در چيستي؟

علم غيب رب به نزد كيستي؟

حق مگر قادر نباشد اي فضول!

علم را اعطا نمايد بر فُحول؟

باني كعبه چرا ذابح شده؟

در مسير عشق حق فاتح شده

ذابح و مذبوح هر دو حجتند

در مسير دين حق در نصرتند

تَهْلُكه اينجا بود يا فوز رب؟

معرفت درياب، فاقد از ادب!

تَهْلُكه، بي عشق مولا بودن است

بي ولا در فكر عقبا بودن است (1)

از توفيق شركت در ركاب محمّد و علي و حسن و حسين (عليهم السلام) باز مانديم و از حضور در مدرس علي دوم عليه السلام و دو امام دانش و بينش امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) تا امام عسكري عليه السلام دور افتاديم. يك كلاس برايمان باقي مانده است آن، كدام كلاس است؟ كلاس انتظار! … ولي تو بگو انتظار بدون معرفتِ «عين الله» چه انتظاري است؟

انتظار، عبادت است امّا بايد بدانيم منتظر چه كسي هستيم و وقتي او بيايد چه مي شود؟ او چه مي خواهد؟ او چه مي كند؟

«اُذُنٌ سامِعَة» (2) او كه هم بيناست و هم شنوا … به بينايي و شنوايي خداوند اشك ما را در فراقش مي بيند و «لَيْتَ شِعري» ما را در جمعه هاي غمبار مي شنود.

جدّش اميرالمؤمنين عليه السلام «اذنٌ واعية» بود و او «اُذُنٌ سامعة». هم شنواي امر خداوند است و هم سامع گدايي مأموم.

حسين شناسان چرا مهدي شناسي را دنبال نمي كنند مگر عاشورا با انتظار، بي ارتباط است؟ چرا دهه ي عاشورا و دهه ي فاطميّه داريم، امّا دهه ي مهدويّه نداريم؟!

ص: 46


1- 45.. سروده ي نويسنده.
2- 46.. از اسامي حضرت ولي عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف) در «نجم الثّاقب».

اگر دولت و ملّت تمامي ماه شعبان را گردهمايي و كنفرانس هاي مهدي شناسي برپا كنند، در برابر بزرگي ولي نعمت، بسيار ناچيز است.

جشن هاي روز جهاني كودك را ديدي؟ چه كارهايي، چه بودجه اي؟! اما به «عين الله» كه مي رسيم چشمانمان را مي بنديم؛ يا وقت نداريم و يا بودجه! ولي واقعيّت اين است كه از عشق عين الله بي خبريم و بعضاً وظيفه شناس نيستيم.

در برابر تهاجم عليه «مهدويّت» چه كرده ايم و چه مي كنيم؟

البتّه خادمانِ مخلصي در صحنه هستند كه كمي از زيادِ وظيفه ها را انجام داده و با برپايي مجالس، نشر نشريه ها و آثار صوتي و تصويري و يا از طريق فعاليت در سايت هاي اينترنتي و … تلاش دارند.

ولي آيا همه ي عاشوراييان به لزوم تشكيل يكّ دهه همايش امام شناسي، حداقل در ايّام ولادت عين الله (حضرت ولي عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف) ) توجه كامل دارند؟

عاشوراييان اگر به ده ها روايت در باب خصايص و سيره ي امام حسين و امام زمان عليه السلام توجه نمايند و اگر به شعار ياوران امام زمان عليه السلام (يالثارات الحسين عليه السلام ) دقت كنند و در پيوند فرهنگ عاشورا با انتظار در زيارات و اعمال شب نيمه ي شعبان انديشه نمايند، تلاشي همانند دهه ي عاشورا، در بزرگداشت دهه ي مهدويّه خواهند كرد.

اينجانب پيشنهادهايي را حدود دوازده سال قبل در بزرگداشت دهه ي مهدويّه، تشكيل مدرسه و كتابخانه تخصّصي در موضوع مهدويت و مبارزه با تهاجم مخالفان، حضور بزرگان فقها ارائه دادم، و به عنايت

ص: 47

خداوند متعال به تأسيس مركزي جامع و مدرسي نافع پرداختم. از جمله فعاليت هاي اين مركز تشكيل جشن هاي دهه ي مهدويّه مي باشد كه به صورت مجالس بزرگ، كنفرانس ها و همايش هاي تخصّصي، با حضور محقّقان داخلي و خارجي برگزار مي گردد.

يك وظيفه ي بزرگ

اوّلاً، براي شناخت و شناساندن معارف مهدوي به كتاب و وسايل ديگر براي مطالعه و تحقيق نياز است. اين وسايل چرا بايد فقط در قم و تهران متمركز باشد مگر شهرهاي ديگر نبايد امام زمان خويش را بشناسند؟ مهدويّون شهرهاي دور و نزديك، داخل و خارج بايد با ارشاد مؤسسات تخصّصي مهدوي و با ياري اهل خير، كتابخانه هاي تخصّصي در ارتباط با معارف امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) تأسيس نمايند، و نسل جوان را به مطالعه و بهره برداري از سايت ها، سي دي هاي آموزنده و كتب سازنده سوق دهند. بحمدالله اين مقصد از طرف مركز تخصّصي حضرت ولي عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف) اصفهان دنبال شده و بحول الله و قوّته، قصد داريم 313 كتابخانه ي تخصّصي با موضوع مهدويت، در داخل و خارج تأسيس نماييم كه بعضي از اين شعب در داخل و خارج كشور تأسيس شده است.

ثانياً، براي تأسيس كتابخانه و يا چاپ و نشر كتاب و مجلّه به ناظران خبير و متخصّص نياز است؛ والاّ چشم باز مي كنيم و مي بينيم كه به جايي ديگر رفته ايم. مثلاً كتاب يا مجلّه اي بدون توجه، چاپ و منتشر مي شود

ص: 48

كه ممكن است مبلّغ مخالفين مهدويّت و انتظار گردد و يا عاملي نفوذي، مقاله اي بر خلاف معتقدات شيعه و امام زماني ها در مجلّه يا كتابي چاپ نمايد. بي ادبي نسبت به بزرگان دين و تبليغ غربي ها و مستشرقين، راه دادن به مخالفين ولايت ائمّه (عليهم السلام) و مرجعيّت شيعه، اختلاف و دودستگي بين مهدويّون و مؤسسات مهدوي هيأت هاي ندبه اي و برگزار كنندگان دهه ي فرخنده ي مهدويّه، خطراتي است كه در پيش روي ما قرار دارد.

چنانچه اين حركت تبليغي مهدوي- يعني تأسيس 313 كتابخانه ي تخصّصي پيرامون حضرت ولي عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف) - از طرف همه ي مؤسسات تخصّصي مهدوي دنبال شود و مهدويّون و هيأت هاي مذهبي در تهران، قم، مشهد، تبريز، اصفهان، شيراز و … هر كدام 313 كتابخانه ي امام زماني تأسيس نمايند و با حدود دو هزار عنوان كتاب تخصّصي و سازنده ي مهدوي، مساجد و حسينيه ها مدارس و دانشگاه ها را نورافشاني كنند ديگر «بابي» و «بهايي» چه مي تواند بكند.

مهم اين است كه ما به نسل جوانمان غذاي فكري و معنوي سالم برسانيم و راه هاي سوء استفاده ي دشمنان را مسدود سازيم. البتّه در تأسيس كتابخانه هاي مذكور، هماهنگي و همفكري مؤسّسات تخصّصي مهدوي بسيار مطلوب است. اگر هر كدام از اين 313 كتابخانه يك جوان متّقي و ولايي بسازد، شما 313 سرباز براي فرماندهان خاصّ حضرت ساخته ايد و اين كار كوچك و كمي نيست.

مگر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه (عليهم السلام) چند نفر را ساختند؟ عدد، كم بود؛ امّا ارزش زياد: سلمان محمّدي الگوي خوبان جهان؛ اباذر استاد أحرار عالم؛

ص: 49

عباس بن علي (عليهما السلام) ، سرور و مراد مجاهدان راه خدا؛ حبيب بن مظاهر نمونه رشادت و شجاعت.

ما نبايد از قلّت يار نگران باشيم. تبسّم نگار و دعاي دلدار، حضرت وليّ عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف) ما را بس!

خداوند به پيامبر خويش مي فرمايد: {حَسبُكَ الله و مَنِ اتّبعك مِنَ المؤمنين}. (1)

مهم اين است كه به وظايفمان در زمان غيبت عمل كنيم و بدانيم «چشم خدا» ما را مي بيند و حتي از خطورات قلبيّه ي ما باخبر است. نبايد يأس در فكر ما راه پيدا كند. بايد بدانيم زمينه براي تبليغ فراهم است. وسايل ارتباط جمعي مي توانند دنيا را به تشيّع و راه امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) متوجه سازند.

شما مي توانيد با يك كتاب «المراجعات» يا «الغدير» و يا كتاب هاي فارسي مانند «شب هاي پيشاور» و «آن گاه هدايت شدم» وهابيّون غير مُعاند را به تشيّع نزديك نماييد.

با يك كتاب «منتخب الأثر» يا كتب فارسي در ردّ بابيّت و بهائيّت مانند كتاب «نصيحت به فريب خوردگان باب و بهاء» (ترجمه ي نصايح الهدي الي من كان مسلما فصار بابيا مي توانيد هادي راه گمشدگان باشيد.

مردم به فطرت خداپرستي و حق خواهي خلق شده اند. {فِطرَتَ الله الَّتي فَطَرَ النّاس عليها}. (2)

اگر ما بتوانيم حق را خوب تبليغ كنيم، يعني اوّلاً بدون هوا و هوس و ثانياً به زبان روز، كسي از حق فرار نمي كند، مگر اين كه لجوج و عنود باشد.

ص: 50


1- 47.. سوره ي انفال، آيه ي 64.
2- 48.. سوره ي روم، آيه ي 30.

جوانان، حق خواه هستند؛ جوان، زيبايي را دوست مي دارد. اگر شما زيبايي هاي دين را به او نشان دهيد، زيبايي هاي امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) را براي او بيان كنيد، چه دليلي دارد او از دين و امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) فرار كند؟

خانمي مسيحي از آلمان (1) به مركز تخصّصي حضرت ولي عصر عليه السلام اصفهان آمد و مسلمان گرديد. گفتم: چرا اسلام را اختيار كردي؟ گفت آيا شما زيبايي را دوست نداريد؟ گفتم البته. گفت اسلام زيباست و من آن را دوست دارم!

در خاتمه عرض مي كنم اين جانب دست همه ي بزرگان را مي بوسم و از آنها در راه مقدّسِ خدمات مهدوي، ارشاد و راهنمايي مي طلبم.

و نيز دست هيئتي ها، ندبه اي ها، برگزاركنندگان جشن هاي دهه ي مباركه ي مهدويّه و شاعران و مادحين را مي بوسم و از آنها براي تأسيس كتابخانه هاي مذكور و ترويج انديشه ي مهدوي و تبليغ فكر انتظار و به دست آوردن رضايت يار، ياري مي طلبم.

درخواست ديگرم اين است هر كجا اين نوشته را خوانديد، در ختامش از جان و دل بگوييد: « السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ »، و پس از آن عرض كنيد «اللّهم عجل لوليّك الفرج». (2)

باب محبّت تو را به بسمله باز كنم

به نام جاودانه ات سخن سرآغاز كنم

اصل «متمّ نوره وجود اطهرت بوَد

براي كه، براي چه، اين سند ابراز كنم؟

ص: 51


1- 49.. خانم دوريس از آلمان.
2- 50.. مرحوم آيت الله موسوي اصفهاني (ره) در كتاب شريف «مكيال المكارم» مي نويسد «يكي از دوستان صالحم براي من نقل نمود كه در خواب مولانا حجة بن الحسن (عليهما السلام) را زيارت كردم و حضرت فرمايشي به اين معنا فرمود «همانا من براي مؤمني كه مصيبت جد شهيدم (سيّدالشّهداء عليه السلام را ياد نمايد و پس از آن براي من به تعجيل فرج و تأييد، دعا كند دعا مي نمايم». (مكيال المكارم، ج 2، ص 46).

وجه خدا تويي و بس، بگو كجاست خانه ات

مدد كني اگر مرا، ميل به پرواز كنم

ربيع مردمان تويي، نشاط روزگار ما!

قلوب خستگان ره، به عشق تو ساز كنم

دلم گرفته و خرد، خموش بين قافله

به نام نامي ات شها، علاج صد آز كنم

سفره ي شاهانه ي تو نصيب خلق عالمين

براي جمع عاشقان، سخن به آواز كنم

گر مددي ز يمن تو، رسد به جان خسته ام

به مثل روز عاشقان، كار دو سرباز كنم

شكوه انتظار من! فتح و ظفر به دست توست

خانه ي دل بروبم و سراي دل باز كنم

گر فكني به جان من، مودّت الهي ات

سر بدهم به راه تو، سلام جانباز كنم

گر به مهار نفس خود، عنايتي شود مرا

هوي برم، هوا پرم، اوج دوصد بازكنم

در اين تهاجم عدو، توسّلم به كوي توست

صبر نمايم و از آن، جلوه ي ممتاز كنم

تلاش بي ولايتت، نماز بي وضو بود

روي دلم به عشق حق، ياد تو آغاز كنم

نام تو و مسير تو، به دل قرار مي دهد

قرار دل! بيا برم، به عشق تو راز كنم

گر نظرم به روي تو، فتد أيا حبيب من!

اگر چه «كوچك»ام ولي به عرشيان نظر كنم (1)

ص: 52


1- 51.. سروده ي نويسنده.

ص: 53

ص: 54

3 - مهدويت و اطلاع رساني

اشاره

ص: 55

… ما بايد اطلاع رساني كنيم كه ظهور زيباست …

… آيا در فكر فيلم و سريال بوده كه صفا و صلح، وفا و جود امام مهدي عليه السلام را نشان دهيم؟

… آيا اطلاع رساني از كار و راه دشمن، دسيسه ها و جعل ها و مكرها، وهابيتِ فرزند استعمار، بابيت و بهائيتِ دست نشانده حكومتهاي طاغوتي داشته ايم؟! (فرازهايي از نوشتار)

ص: 56

مهدويّت و اطلاع رساني

بشر مي خواهد به سوي كمال و فلاح حركت كند، و هرگز قاصد راه انحطاط و بدبختي نمي باشد.

مدينه ي فاضله در فلسفه ي افلاطون قبل از ميلاد، پيروزي اهورامزدا بر اهريمن در تفكّر زردشتيان، تعابير تورات و انجيل در مورد آينده ي جهان و ديدگاه مثبت هندوئيسم در موضوع فرداي عالم، و حتّي نگاه ماترياليست ها و ملحدين، پيرامون اصلاحات امر مالكيّت و تشكيل خانواده ي واحد، بيان كننده ي اين معناست كه بشر به آينده ي خود، خوش بين است و براي به دست آوردن سعادت تلاش مي كند.

آن چه مورد بحث و گفت و گوست و با اختلاف آرا رو به رو گشته بحث اصل فلاح و رستگاري است كه در كدام مكتب و راه و روش يافت مي شود؟ و آينده ي جهان با حاكميّت كدام حاكم و كدام قانون، اداره مي گردد؟

ص: 57

اعتقاد ما اين است كه اسلام دين كامل و كامل ترين اديان و باعث فلاح و رستگاري بشر مي باشد.

بر اثر مطالعه در قوانين اسلام و مقايسه ي آن با قوانين اديان و مذاهب ديگر، هر محقّق منصفي مي تواند به اين نتيجه برسد.

ما حق نداريم عقيده ي خودمان را به هيچ كس تحميل كنيم، (1) امّا حق داريم به همه ي مردم دنيا و محقّقان عالم، پيشنهاد تحقيق داده، و آنها را در اين مسير ياري رسانيم.

اطلاع رساني در موضوع اسلام معرفت خدا و رسول صلي الله عليه و آله و سلم و ائمّه ي طاهرين (عليهم السلام) ، يك واجب ديني و زكات علم محسوب مي گردد. (2)

امر به معروف و نهي از منكر، به اطلاع رساني پيرامون خيرات و خوبي ها و شرور و بدي ها نيازمند است.

اوّلين مطلب كه بايد به اطلاع همه ي مردم دنيا برسد اين است كه «فلاح و رستگاري» را مي توانيد در «مكتب اسلام» پيدا كنيد.

يكي از پايه هاي مهمّ خوشبختي علم و دانش است؛ يعني آگاهي از خود و موجودات ديگر.

ببينيد دستور علم آموزي و فراگيري دانش، در كدامين مكتب آمده است.

اسلام پيشنهاد علم آموزي نمي دهد، امّا فرمان مي دهد علم بياموزيد و دانش كسب كنيد. (3) اسلام افراد بي فكر و بي دانش را توبيخ و سرزنش مي نمايد.

آقا و خانم محقّق! به هر دين و مذهبي كه بدان مؤمن هستي، روي

ص: 58


1- 52.. {لا اِكراهَ فِي الدّين}: سوره ي بقره، آيه ي 256.
2- 53.. عَن أميرِالمؤمنين عليه السلام ، اَنَّه قالَ: «زَكاتُ العِلمِ نَشْرَهُ». (مستدرك الوسائل، جلد 7، صفحه ي 46)
3- 54.. قال النبيّ صلي الله عليه و آله و سلم «طَلَبُ العِمل فَريضَة عَلي كُلّ مُسلِم و مُسلِمَةٍ». (علامه ي مجلسي، بحارالانوار، جلد 2، صفحه ي 32)

آيات قرآن مجيد و دستورات اسلام فكر كن و بدون تعصّب، ببين اين مطلب درست است يا نه.

البته ما نبايد اعمال بعضي از مسلمان نماها و خلفا و سلاطين را در مخالفت با علم آموزي و كسب دانش، ملاك قرار دهيم و به اين دين مقدّس بدبين باشيم.

بايد به مردم دنيا بگوييم آيينه ي اسلام نمايي، «علي عليه السلام » است. ببينيد علمش را، با اين كه زمان به او اجازه نداد علمش را آشكار كند، امّا در همه ي علوم، مبدأ و منبع بوده است. مكتب اميرالمؤمنين علي عليه السلام مكتب خودشناسي، جامعه شناسي، طبيعت شناسي، تاريخ شناسي و در نتيجه، خداشناسي است. مكتب امام مهدي عليه السلام هم همين طور است. «فَاِنّهُم عَيشُ العِلم و مَوتُ الجَهل». (1) خاندان پيامبر مانند خود آن بزرگوار، مروّج علم و دانش و دشمن جهل و ناداني بوده و هستند.

چرا مكتب انتظار، فلاح آور و باعث خوشبختي است؟ چون امامش عالم، و مأمومش دانش پژوه و طالب علم است.

در مكتب انتظار، علم آموزي ممنوع نيست، تحقيق و بررسي مردود نيست، بلكه بر خلاف روش سران حكومت هاي استعمار و سياست هاي شيطاني، يك امر واجب است.

يكي ديگر از پايه هاي مهمّ خوشبختي، عمل به خوبي هاست؛ عمل طبق علم واقعي نه عمل به القائات شيطاني و دستورالعملهاي استعماري. اوّل عالم بشو خودشناسي را پي گيري كن بعد جهان شناسي و سپس خداشناسي را دنبال كن و بعد به عمل بپرداز.

ص: 59


1- 55.. نهج البلاغه، خطبه ي 147.

ببينيد دستورالعمل به خوبي ها چه خوب در اسلام آمده است.

آقا و خانم محقّق خودش بيايد مطالعه كند؛ هم علم اسلام را و هم عمل اسلام را. وقتي خوب بررسي كرد، مي فهمد اخلاق خوب، اعمال خوب، در اسلام وجود دارد. البتّه اسلامي كه آيينه اش، اصحاب خوب رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم و بالاتر از آنان عترت (عليهم السلام) هستند.

امروز امام مهدي عليه السلام كه وارث عترت (عليهم السلام) است، عملش مثل علم او بهترين و برترين عمل هاست.

لذا از ما تقوا مي خواهد خوبي مي خواهد، سفارش امام مهدي عليه السلام به همه ي انسان ها علم آموزي و عمل به سجاياي انساني و دوري از ظلم و ستم مي باشد.

ما بايد به متديّنين اديان مختلف و به اهل سنّت اطلاع رساني كنيم كه محمّد صلي الله عليه و آله و سلم ، همان «پركليوس» (Perikleos) (1) به معناي بسيار ستوده مي باشد كه به خاطر علم و عملش در بين انبيا و رسل و ميان اوليا، بدين نام معروف و مشهور است.

هم چنين كلام خداوند در كتب قبل و صحف سماويه، مدحش را به خوبي بيان مي دارد: {يَجِدونَه مَكتوباً عِندَهُم فِي التَّوراةِ وَ الإِنجيلِ} (2) و امروز وصيّ او، امام مهدي (عجل الله تعای فرجه الشریف) ، با همه ي بزرگي او به غير از سمت نبوّت و رسالت در ميان اولياي الهي و سفيران ربّاني بسيار ستوده است.

رمز اين كه نام امام مهدي (عجل الله تعای فرجه الشریف) «م. ح. م. د» (3) است چيست؟

ص: 60


1- 56.. اين لغت كه در اصل يوناني است از پيشوند « peri » به معني «خيلي» است كه همان حكم «تر» و «ترين را در زبان پارسي دارد و لغت « kileos » به معني «ستايش حمد، شكوه و جلال» است. پس اين واژه به معني «بسيار ستوده» است كه در عربي مترادف «محمّد» و «احمد» صلي الله عليه و آله و سلم مي باشد. (به كتاب مِصقل صفا، ميرسيداحمد علوي، صفحه 184 مراجعه فرمايي)
2- 57.. سوره ي اعراف، آيه ي 157.
3- 58.. بنابر نظر كثيري از علماي شيعه، نام بردن از حضرت وليّ عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف) به اسم اصلي آن حضرت كه همان نام رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم است، در زمان غيبت حرام است.

تا به حال به اين مطلب برخورد كرده ايد؟

هم نام پيامبر اسلام، همان كه قبلاً گفتيم، «محمّد»، «بسيار ستوده»، «پركليوسPerikleos» … چرا …؟

اين يك اتفاق نيست، يك كار بدون فكر … بدون دليل … اسم امام مهدي عليه السلام را اسم پيامبر قرار داده اند البتّه مي دانيد كه القاب و كنيه هاي امام مهدي عليه السلام فراوان است، و يك اطّلاع رساني وسيع و عميق براي همگان مي طلبد. ولي سخن ما در اين جا بر سر اسم آن حضرت است، چرا اسم او «م. ح. م. د» است «بسيار ستوده يعني چه؟

چرا ستوده است، چه كسي او را مدح مي كند براي چه؟

1. براي علمش؛ كه فوق همه ي علم هاست، خداوند علم او را ستوده است. {مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتاب} (1) امروز، اوست.

امام مهدي عليه السلام ، علم و دانش به تكوين و جهان آفرينش دارد و از ذرّه تا كهكشان، كوچك و بزرگ عالم، برّي و بحري، آسماني و زميني را مي بيند و مي داند. «تاليِ كتابِ تشريع» است، «تَرجُمانِ كتاب الله» (2) است، قرآنِ ناطق، عالم به حقايق و دانا به دقايق مي باشد.

2.براي عملش؛ امام مهدي عليه السلام بهترين عامل به قانون خداوند است، عبادتش فوق عبادت هاست، صبرش فوق همه ي صبرهاست، تو ببين چندين قرن است منتظر فرمان خداوند است تا عدل را بياورد و تاريكي را برطرف سازد. اين كار چه مقدار صبر مي خواهد؟

و تا ظهور، پيش نيايد و مردم، علمش را نبينند، و عملش را درك نكنند، تا زيبايي هاي او آشكار نشود و شيريني علم و عمل، حِكَم و عِبَر،

ص: 61


1- 59.. {وَ يَقولُ الَّذينَ كَفَروا لَستَ مُرسَلاً قُل كَفي بِالله شَهيداً بَيني و بَينَكُم وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتاب}. (سوره ي رعد آيه ي 43) عن ابي سعيد الخدري قال: سألتُ رسولَ الله صلي الله عليه و آله و سلم عَن قَولِ الله تَعالي: {وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتاب}، «قالَ: ذلِكَ اَخي عَلي بنِ اَبِي طالِب». (شواهدالتّنزيل، جلد 1، صفحه ي 307، همراه چهار روايت ديگر به نقل از عبدالله بن عطا ابن حنفيّه ابن عبّاس و ابي صالح)
2- 60.. «السّلامُ عَليكَ يا تاليَ كِتابِ الله و تَرجُمانَه». (مفاتيح الجنان، زيارت آل يس (عليهم السلام)

حكومت و ولايت، سجاياي اخلاقي و عرفاني وي براي لايقان ظاهر نگردد، هيچ كس نمي تواند معني «بسيار ستوده» و حتّي «ستوده» را درك نمايد.

پس حالا بگوييد: يا مهدي! يا صاحب الزمان! اسم نبريد، در «ستوده» و «بسيار ستوده» مي مانيد، نمي توانيد درك كنيد. ولي ظهور كه آمد، پرده كنار مي رود و مثل آشكار شدن تسبيح، خداوند متعال براي اهل كمال، مدح عالي و داني را مي فهمي؛ غزل خواني موجودات تمجيد جمادات و نباتات و حيوانات. (1)

چه مي گويي؟! «ستوده» را بزرگان عالم مدح مي كنند، حتّي «عيسي» به وزارتش قيام مي كند (2) و {تَنَزَّلُ المَلائِكَة وَ الرُّوحُ} (3) كه فرمانش را استماع و با فوريّت، مُجري مي باشند.

ما بايد اطّلاع رساني كنيم كه ظهور زيباست مگر خودمان ظهور را ديده ايم؟

نه، امّا از صادق مصدَّق به ما رسيده است، از قرآن، از حديث معتبرِ فريقين.

دشمنان، ظهور را بد جلوه مي دهند، انتقام! خون! خون ريزي! ما چه كرده ايم و چه گفته ايم؟

آيا در فكر ساختن فيلم و سريال بوده ايم كه: صفا و صلح وفا و جود امام مهدي (عجل الله تعای فرجه الشریف) را نشان دهيم؟

نه از خودمان، بلكه از قرآن، از اخبار، از تاريخ، از تشرّفات حقيقي. از اين انقلاب 25 سال گذشته است، نه دشمن به ما فرصت داده و نه

ص: 62


1- 61.. {وَ اِن مِن شَيءٍ اِلاّ يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَلكِن لاتَفقَهونَ تَسبيحَهُم}. (سوره ي اسراء، آيه ي 43)
2- 62.. از مطالب منصوصه ي در احاديث فريقين، اقتدا و وزارت حضرت عيسي بن مريم علي نبيّنا و آله و عليهما السلام نسبت به حضرت مهدي موعود ارواحنا فداه است. جابر بن عبدالله گويد: رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم فرمود « … عيسي بن مريم نازل مي شود و امير و امام مؤمنين به او فرمايد: بيا و براي ما نماز بگذار. عيسي گويد: نه، بعض شما بر بعض ديگر امير هستيد … » (صحيح مسلم جلد 1، صفحه ي 55، مسند احمد بن حنبل، جلد 3، صفحه ي 345؛ كفاية الطّالب گنجي شافعي، صفحه ي 449) گنجي، پس از نقل اين روايات گويد: «امير مسلمين در اين روز، مهدي عليه السلام است» و سپس مي نويسد: «تقدّم امام مهدي عليه السلام بر عيسي عليه السلام ، دليل بر برتري و افضليّت او بر عيسي عليه السلام مي باشد».
3- 63.. سوره ي قدر آيه ي 4. در تفسير قمي ذيل آيه ي شريفه آمده است: «ملائكه و روح القدس بر امام زمان نازل مي شوند و آن چه از مدّت عمرها و امور ارزاق و هر چه اتّفاق خواهد افتاد را كه نوشته اند، به محضر او تقديم مي كنند».

از فرصت كمي كه داشته ايم استفاده كرده ايم؟!

در زمان كسب اطّلاعات و عصر اطّلاع رساني كوفه و سهله كه مفرّح اوليا و مفرِّج ستمديدگان بود، لگدمال كفر بعث و ستم غرب و تجاوز اروپا گرديد؛ ولي جمكران چه …؟!

آري … در پايگاه بزرگ شيعه، پايگاه بزرگ مهدويّون، تغذيه ي دنيا، دانشگاه ها، تشنگان خارجي و داخلي …

آيا اطّلاع رساني كرديم كه امام ما حاكمِ جاني مستبد، قاتل سلطان بي رحم و ديكتاتور نيست، و مظهرِ {يا مَن سَبَقَت رَحمَتُهُ غَضَبَهُ} (1) مي باشد؟

اگر مدح حضور و ظهور را، اگر جود و كرمِ مظهرِ كريم و جواد را، اگر مهرباني و رأفت نماينده ي رحمان و رحيم را، اگر رحم و دلسوزي ذخيره ي خداوند را، اگر اخلاق وارث محمّد واحمد، نماينده ي فارقليطا (paraglita) (2) و پركليوس « perikleos » و امير عيسي و سلطان خوبان را به خوبي با سند معتبر، بيان داريم و عطرِ «معرفة الحجّة» را با وسايل ارتباط جمعي به مشام مردم دنيا برسانيم، چه مي شود؟!

كار دشمن، زار شده و دنيا ميدان كارزار مي گردد، مردم مي گويند: «اَللّهُم عَجِّل لوَليّكَ الفَرَج»؛ همه مي گويند: «اَللّهُم عَجِّل لوَليّكَ الفَرَج» و اين است كه استعمارگران مي خواهند از ظهور جلوگيري كنند.

همين الآن با اين كه ما در اطّلاع رساني سست هستيم دشمن يك مطالبي را فهميده، كوفه را مي زند مسجد سهله را خراب مي كند، سامرا را مورد حمله قرار مي دهد و گاهي از «مهدي» و جاي او سؤال مي كند.

ص: 63


1- 64.. شيخ طوسي، مصباح المتهجّد، صفحه ي 696.
2- 65.. «فارقليطا» واژه اي سرياني است كه از اصل يوناني «پريقليطوس» به معناي «بسيار ستوده و پسنديده» مشتق شده و اين معني مترادف واژه هاي «محمد و احمد صلي الله عليه و آله و سلم » مي باشد. (به كتاب ارزشمند «انيس الأعلام في نصرة الإسلام» جلد 1، صفحه ي 13 مراجعه فرمائيد.)

در مورد گمشده ي انسان كه «فلاح و خوشبختي» است، زمينه ي اطلاع رساني در مردم جهان فراوان است.

اما اطلاع رسان لايق با نيّت صادق كم است. شما مستبصرين را ببينيد، (1) وقتي با آن ها سخن مي گويي و از اسلام آوردن آن ها يا شيعه شدن آن ها مي پرسي، خيلي ساده مي گويند: (مثلاً) يك كتاب از شهيد مطهري خوانده ام، يا يك كتاب از علامّه اميني (ره) ، يا يك كتاب از سلطان الواعظين (ره). اين چه تشنگي است از كجا مردم دنيا اين اندازه تشنه شده اند، از همه ي ملل، از غرب از اروپا از افريقا و غيره، چه شده است …؟! چه عامل و عواملي مردم دنيا را تشنه حقيقت كرده است؟

مردم دنيا ديدند صلح خواهي دروغين حكومت هاي غربي و اروپايي را. مشاهده كردند پاپ و اسقف ها چه مقدار به حقّ ستمديدگان، بدون اعتنايند. دانش پژوهان، مخالفت علماي اديان با علم و دانش را مشاهده نمودند. علما و دانشجويان سنّي در كتب حديث و تاريخ، منع حديث و دفن علم و ستم به بيت علم و عمل را نظاره كردند. به كجا پناه ببرند؟

در گذشته، سرخوردگان از اديان و مذاهب منحرف و محرِّف، به ماترياليسم و الحاد پناه مي آوردند.

ولي در اين زمان با اين همه سستي ما در اطّلاع رساني، نشر بعضي از آثار بزرگان در معرّفي اسلام و تشيّع و ارتباط حوزويان و دانشگاهيان اعمّ از داخل و خارج، باعث شده است متديّنين به اديان غيراسلامي و مذاهب غيرشيعي به «دانشگاه علوي و مهدوي» پناه آورند و با نوشتن كتاب به زبان هاي مختلف دوستان و هم وطنان خود را بيدار نمايند.

ص: 64


1- 66.. منظور، ره يافتگان به مكتب قرآن و عترت (عليهم السلام) مي باشند.

اطلاع رساني عرفاني

نمي دانم تا به حال فكر كرده ايد كه چرا قبل از بعضي زيارت نامه ها، گفتن «الله اكبر امر شده است؟ مثلاً قبل از خواندن زيارت جامعه كه دانشگاه جامع و بزرگ «معرفت الحجّة» مي باشد مأموريم صدبار «الله اكبر» (1) بگوييم؛ چرا؟

براي اين كه به غُلو مبتلا نشويم. غلوزدايي، درست است. مكتب ما با افراد غالي مخالفت كرده است. ما پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و عترت ايشان (عليهم السلام) را خدا نمي دانيم، عبد مي دانيم؛ ولي عبدي كه بالاترين رتبه و مقام و جاه را در پيشگاه خداوند دارد.

ولي مطلبي را كه در مقدّمه ي «سه رساله درباره ي حجة بن الحسن العسكري عليه السلام » آورده ام و شايد مطلب خوبي باشد، اين است كه ما بايد از خداشناسي شروع كنيم، «اَللّهُمَ عَرِّفني نَفسَك». (2) زائر هم گويد: «الله اكبر الله اكبر»، عظمت و بزرگي خداوند متعال را درس مي دهد، «الله اكبر» مي گويد: خداوند متعال، بزرگ تر است از اينكه توصيف شود و به وصف آيد. مگر امام، خليفه و وليّ «الله اكبر» نيست؟ خداي اكبر بايد خليفه و وليّ اش، «اكبر» باشد مگر امام را مي توان وصف نمود؟ مگر مي توان كُنْه عظمتش را شناخت، فقط مي توان گفت به بزرگي خداوند، بزرگ است. بزرگي او از خداوند است، نماينده و نمايش دهنده ي قدرت و علم و بزرگي حق تعالي است.

پس وقتي خداي متعال را به بزرگي شناختي، وليّ و خليفه ي او را هم به بزرگي وصف مي كني. عبارات زيارت جامعه يا زيارت مطلقه را

ص: 65


1- 67.. مفاتيح الجنان، زيارت جامعه ي كبيره.
2- 68.. علامه ي مجلسي، بحارالأنوار جلد 52، صفحه ي 146.

تصوّر نمي كني غلو باشد؛ بهانه گيري نمي كني، وهّابي زده نمي شوي، معجزه و شفاعت را شرك نمي داني و رد نمي كني.

اين اطّلاع رساني عرفاني براي درك معارف شيعه لازم است، براي شناساندن امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) ضرورت دارد.

آقا و خانم محقق! ما سخن از يك شخص عادّي نمي گوييم. در اين كتاب در اين روزنامه يا فصل نامه، در اين سايت، سخن از «خليفة الله» و «ولي الله» است. امام مهدي (عجل الله تعای فرجه الشریف) يك عالم و عابد، يك انديشمند و فيلسوف، يك فقيه و محقّق نيست، او عينِ علم و انديشه عين بندگي و معرفت و كمال است. مدرّس بزرگ در مَدرَس بزرگ هستي. آنچه خوبان همه دارند، او تنها دارد. او خليفه و وليّ خداوند است. پس امام زمان را بشناس؛ نه با آيينه ي سخنان بيگانه. مستشرقين، غربي ها و اروپايي ها كه امام را يك دانشمند و يا نابغه، معرّفي مي كنند و نه با آيينه ي استعمارگران كه امام را يك خشونت گرا تعريف مي نمايند.

بالاي منبرها، حديث «مَن ماتَ وَ لَمْ يعرِف اِمامَ زَمانِه ماتَ مَيتَةً جاهِليَّةً» (1) را براي مردم بيان نمودن، اين يك وظيفه است.

«هشدار! هشدار! اگر او را نشناسي، مرگت مرگ جاهليّت خواهد بود.» ولي چه منبعي و چه مأخذي براي شناخت در اختيار مردم قرار داديم؟

شيعه ي افريقا نه، كه با رنج هاي فراوانِ بعض مبلّغين دلسوز شيعه شده است؛ شيعه ي اروپا و امريكا نه …، شيعه ي ايران خودمان، كتاب

ص: 66


1- 69.. كسي كه بميرد حال آن كه امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهليت مرده است. (قندوزي حنفي، ينابيع المودّة، جلد 3، صفحه ي 456) اين روايت به عبارات ديگر نيز در مسانيد شيعه و عامّه نقل شده است. صحيح مسلم، چاپ سعودي، ج 3، صفحه ي 1478، كتاب الامارة) و نيز تفسير ابن كثير، ذيل آيه ي شريفه ي {اطيعواالله وَ اطيعوا الرَّسول و أولي الأمر منكم} آورده است: «رسول اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود كسي كه بميرد در حالي كه بيعت امامي برگردن او نباشد، به مرگ جاهليت مرده است». (در كتاب «شناخت امام، راه رهايي از مرگ جاهلي»، هفتاد روايت با همين مضمون از طريق عامّه نقل شده است)

مي خواهد كتابخانه، مدرّس، مشوّق، ولي بعضي از بزرگان ما به «فقه اصغر»، شرح «عروة الوثقي» و «شرايع» و «جواهر» پرداختند، و «فقه اكبر» (1) در تدريسشان نيامد. يك روز هفته «جامعه، جامعه، جامعه» (2) را بخوانند و بدانند و تدريس كنند.

«عاشورا، عاشورا، عاشورا» يك متن درسي حوزه باشد. براي ندبه آل ياسين، يك كلاس بزرگ نداشته ايم؛ براي همين مي بينيد كفايه خوانِ ما پاسخ گوي شبهات و سؤالات نيست.

آيا از كار و راه دشمن دسيسه ها، جعل ها و مكرهاي وهابيت فرزند استعمار بابيّت و بهائيّتِ دست نشانده ي حكومت هاي طاغوتي، اطلاع رساني داشته ايم؟

چند مدرسه و دانشگاه عترت شناسي، چند كلاس اطّلاع رساني در باب نقشه هاي استعمار، تفرقه افكني مخالف و سرقت اعتقادات داشته و داريم.

پيشنهاد 313 تأسيس كتابخانه ي تخصصي درباره ي امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) را براي بعضي بيان مي كردم؛ يك دوست كه نافهمي اش براي مكتب، از تير دشمن خطرناك تر است، گفت با اين پيشنهادهاي بزرگ مردم را فراري مي دهيد! ! به نظرم اين كارها ضرورت ندارد! گفتم اين پيشنهاد، فقط براي يك شهر است. هر شهر و يا هر استان حدّاقل بايد 313 كتابخانه ي تخصّصي درباره ي امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) داشته باشد. (3)

شما اين عدد را براي دنيا بزرگ مي داني؟!

ص: 67


1- 70.. مقصود از «فقه اكبر» علم كلام و عقايد است.
2- 71.. اشاره به فرمايش حضرت وليّ عصر (عجل الله تعای فرجه الشریف) به سيّد رشتي در تشرّف منقول در مفاتيح الجنان محدّث قمّي (ره).
3- 72.. بحمدالله با توجّهات خاصّه ي مولانا حجّة بن الحسن العسكري ارواحنا فداه برخي از اين شعب در داخل و خارج كشور به بهره برداري رسيده است.

آقاي شيعه! شيعه ي متمكّن! خير الحاج! مردم عاشق از اين پيشنهادها فرار نمي كنند، شما فرار مي كنيد! !

دولت براي جشن كودكان پول دارد؛ شما براي جشن تولّد فرزند و نوه پول داريد؛ سفره ها و عقد و عروسي هاي آنچناني با آن همه خرج و اسراف؛ امّا به كارهاي فرزند فاطمه حضرت مهدي (عجل الله تعای فرجه الشریف) كه مي رسيم، مخالفت مي كنيم … اين پيشنهاد، بزرگ است! اين توقّع، چنان و چنين است؛ بازار بد است، بودجه نيست وقت نيست و ده ها بهانه ي ديگر؛ همان بهانه هاي اصحاب بي وفاي ائمّه ي قبل از امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) به زبان شما تكرار مي شود.

ولي مردم غالباً آماده اند؛ به شرط اين كه به آن ها اطّلاع رساني كنيم. حتّي مردم غرب و اروپا آماده اند به صف مهدويّون بپيوندند، ولي راه را نمي شناسند؛ از مهدي عليه السلام خبر ندارند و سرگردان و حيران مانده اند.

چه كسي بايد كتابخانه تأسيس كند و نشريّه ي مهدوي نشر دهد؟ در مساجد، حسينيّه ها دانشگاه ها، مراسم دعاي ندبه كتابخانه، نوار خانه، سايت، به زبان هاي زنده دنيا.

به يقين اين كار، كار ماست. امّا ما براي خودمان كار مي كنيم؛ داعي به نفس، يا داعي به سوي امام زمان (عجل الله تعای فرجه الشریف) ؟! … تفاوت مي كند. از كجا و براي كه بگويم …؟!

يا مهدي! روحي فداك

سيّد محمود بحرالعلوم ميردامادي

1383/4/7 ادامه دارد …

ص: 68

ص: 69

ص: 70

ص: 71

4 - … با كه و براي كه بگويم؟!!

ص: 72

ص: 73

براي كه بگويم، كه از باء بسم الله تا آخر كتاب وحي، آيه هاي فراواني وصف تو را مي گويد!

آري! تو نه فقط در كلام يهود و نصاري آمده اي كه در انديشه زرتشتيان و ديگر مكاتب هم جاي داري.

ص: 74

* 4- … با كه و براي كه بگويم؟! !

با كه بگويم؟!

با كه و براي كه بگويم؟

براي كه بگويم كه از «باء» «بسم الله تا آخر قرآن، آيه هاي فراواني، وصف تو را مي گويد؟ (1)

تو نه فقط در كلام يهود و نصاري آمده اي كه در انديشه ي زرتشتيان و ديگر مكاتب هم جاي داري!

هر چه سخن از عدل و قسط گفته شود، هر كنفرانس و همايشي در موضوع عدالت و شرف انساني، برگزار گردد، چشم فطرتِ گويندگان و برگزاركنندگان، به وجود مطهّر توست، {فِطرَتَ الله الّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَيها} (2) از تو سخن مي گويند، امّا تو را نمي شناسند، از خوبي هايت، از كمالاتت، امّا آدرس تو را ندارند.

با كه بگويم كه «غيب در آيه ي {ألّذين يُؤمنونَ بِالغَيب} (3) تويي، {اُولئِكَ هُمُ المُفْلِحونَ} (4) به كساني گفته مي شود كه به تو مؤمن باشند.

ص: 75


1- 73.. تفسير يا تأويل بيش از 240 آيه در قرآن در موضوع مهدويّت مي باشد.
2- 74.. سوره ي روم، آيه ي 30.
3- 75.. سوره ي بقره، آيه ي 3. عن ابي عبدالله عليه السلام في قول الله عزّوجلّ: {هُدي لِلمُتّقين الَّذين يُؤمِنون بِالغَيب} قالَ: «مَن اَقَرَّ بِقيامِ القائم اَنَّه حَقٌ». (بحارالأنوار، جلد 51، صفحه ي 52) فقال (الصادق عليه السلام ) : «وَ الغَيبُ فَهُو الحُجَّة الغائِبُ … ». (بحار، جلد 52، صفحه ي 124)
4- 76.. سوره ي بقره، آيه ي 5. پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم فرمود «منظور، كساني هستند كه در طول غيبت امام زمان عليه السلام صبر پيشه مي كنند و بر محبّت اهل بيت (عليهم السلام) ثابت قدم هستند.» (تفسير برهان، جلد 5، صفحه ي 414) عن جابر الأنصاري عن النبي صلي الله عليه و آله و سلم قال: «طوبي لِلصّابرينَ في غيبَته، طوبي للمقيمين علي محجَّتهِم اولئك وصفهم الله في كتابه فقال {وَ الَّذينَ يُؤمِنُون بِالغَيبِ … } (بحارالانوار، جلد 52، صفحه ي 143)

چگونه مي توان منكر «غيب» شد روح، عقل، فكر و انديشه، كجاست؟ آن ها را نمي بينيم ولي از آثار، پي به آنها مي بريم.

از ساختمان هستي مي فهميم خدايي كه از ديد جسماني ما «غيب» است حكيمانه، مهندسي اين ساختمان بزرگ را نموده است.

جهان چون خطّ و خال و چشم و ابروست كه هر چيزي به جاي خويش نيكوست راستي! آيا كسي مي تواند منكر خداي شود؟ هرگز ماترياليست دروغ مي گويد، اصلاً ماترياليست در كلّ عالم وجود ندارد. اين ها قيافه ي ملحد و منكر را به خود مي گيرند. مگر بنّاي ساختمان را كسي منكر مي شود ماترياليست هاي پشيمان زيادند تاريخ آن ها خواندني است، يك بدي از دين دارها ديده، عصباني شده و منكر خدا گشته اند؛ بعد به فكر آمده اند كه مگر مي شود ساختمان جهان هستي بدون بنّا باشد؟! پشيمان شده و از الحاد برگشته اند.

همان طور، كسي نمي تواند منكر پيامبر بشود؛ قرآن را كه آورده؟ پيام آور چه كسي بوده است؟ اين آثار، اين سنّت بزرگ، اين دانشگاه عظيم … از اثر، پي به مؤثّر مي بريم و به وجود پيامبر، كه او را نديده ايم اقرار مي نماييم.

از آثار عترت، از نهج البلاغه، ادعيه، زيارات بيانات، شاگردان، اصحاب، تاريخشان، دوستي ها دشمني ها، به وجود مطهّر آنان علم پيدا كرده، ناديده را خريدار مي شويم.

مخالفي از مخالفان عزاداري امام حسين عليه السلام به يك شيعه ي بيدار

ص: 76

اعتراض كرده كه: چه مي گوييد، روز تاسوعا و عاشورا! اين همه سر و صدا و شلوغ راه مي اندازيد؟ يك حسيني آمد و كشته شد و تمام شد!

شيعه ي بيدار در جواب آن مخالف كج گفتار گفت: اين كه اصل وجود امام حسين عليه السلام و شهادت را قبول داري، به جهت همين سر و صدا و شعارهاست؛ و الاّ اگر اين آثار نمي بود، اصل وجود حضرت را منكر مي شدي و واقعه ي عاشورا را رد مي كردي.

و اضافه كرد ما در مورد «غدير خم» كم كاري كرديم، شما دلالت غدير را به ضعف كشانديد (1) و الحمدلله اصل غدير، ثابت و آيات و روايات و قراين بزرگ، به دلالت آن دلالت دارند.

اي امام! تو به مانند اجدادت صاحب اثر و ثمري، {كَشَجَرةٍ طَيّبَةٍ اَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فِي السَّماءٍ}. (2) چه بزرگي اي بزرگ! بقاي اسلام اثر توست؛ {اِنّا لَه لَحافِظُونَ}. (3) قرآن با آن همه دشمن حفظ شده، نقطه اي از آن كم و زياد نشده، عنايات خاصّه ي تو نگهبان است.

«كُهوفُ كُتُبه» (4) در كلام علي عليه السلام مربوط به شما هم هست.

اي كهف امين و خورشيد پرده نشين! اگر عنايات حضرتت نبود، 12 قرن نه، 12 روز هم اسلام باقي نمي ماند.

مگر دشمن را نمي بينيم؟ مگر از قدرت دشمن بي خبريم؟ مگر از اتّحاد سران كفر و الحاد آگاهي نداريم؟ دلخوشيم كه دانشگاه بزرگ اسلام تحت اشراف مدير و مدبّري چون تو حفظ و پاسداري مي گردد.

با كه بگويم شجره ي بهشتي در قرآن نظر به عظمت تو و آبائت دارد.

{لا تَقرَبا هذِهِ الشَّجَرَة} (5) يعني چه؟ به آدم مي گويد تو مقامت،

ص: 77


1- 77.. اشاره به برخي تفسيرهاي جاهلانه يا مغرضانه از معناي «وليّ» در حديث شريف و متّفقٌ عليه «غدير».
2- 78.. سوره ي ابراهيم عليه السلام ، آيه ي 24. عن سلام بن المُستنير، قال سألتُ أباجَعفرٍ عليه السلام عن قول الله تعالي: {كَشَجَرةٍ طَيبّةٍ أصلُها ثابتٌ وَ فَرعُها فِي السَّماءِ تُؤتي اُكُلَها كُلّ حينٍ بِإذنِ رَبِّها} … قالَ: «الشَّجَرةُ رسولُ الله صلي الله عليه و آله و سلم نسبه ثابتٌ في بني هاشمٍ و عُنصُرُ الشَّجَرَة فاطمَة الزّهرا عليها السلام و فرع الشجرة عليٌّ أميرالمُؤمنين عليه السلام و اغصان الشَّجَرَة و ثَمَرُها الائمة (عليهم السلام) و ورق الشَّجرة الشيعة … » (الصفّار بصائر الدرجات، صفحه ي 79)
3- 79.. سوره ي حجر، آيه ي 9. اهل ذكر (قرآن) و وسيله ي الهي براي حفظ آن، اهل البيت (عليهم السلام) هستند. حارث گويد: از اميرالمؤمنين عليه السلام درباره ي اين آيه ي شريفه سؤال كردم، فرمود: «والله! ما اهل ذكر و اهل علم و معدن تأويل و تنزيل هستيم». (شواهد التنزيل، جلد 1، صفحه ي 432)
4- 80.. شرح نهج البلاغه، جلد 1، صفحه ي 29.
5- 81.. سوره ي بقره، آيه ي 33. به معاني الأخبار شيخ صدوق، صفحه ي 108 مراجعه كنيد. در تفسير امام عليه السلام روايت شده است «اين شجره، شجره ي علم محمّد و آل محمّد (عليهم السلام) بود كه اختصاص به ايشان دارد و ساير خلق را زا آن، نصيب و بهره اي نيست. (تأويل الآيات الباهرات، صفحه ي 19؛ تفسير صافي، جلد 1، صفحه ي 116)

مقام محمد و آل محمد (عليهم السلام) نمي شود، تو علي و مهدي (عليهما السلام) نمي شوي. به حوّاء مي گويد تو زهرا عليها السلام نمي شوي!

اينجا به متفكّران و مصلحان مي گويم هر مقدار از بزرگي فكر و انديشه را دارا باشيد و در مورد صلح جهاني، قيام به بيان و قلم و قدم انجام دهيد مهدي نيستيد و نمي شويد. مهدي عليه السلام هدايت شده ي الهي «عَلَم منصوب و عِلم مَصبوب» (1) است؛ كدام آيه در شأن شما نازل شده كه «عَلَم منصوب» باشيد و چرا اگر «عِلم مصبوب» ايد، مدرسه و دانشگاه رفته ايد؟ چرا به استاد محتاج بوده و هستيد؟!

{لا تَقرَبا هذِهِ الشَّجَرَة} با آدم و حوّاء مي گويد: مقام اين خانواده استثنايي است. نكند رتبه و جايگاه اين ها را تمنّا كني! و در واقع به همه ي آدميان مي گويد: حساب ها را جدا كنيد. در مورد اصلاح بشريّت بگوييد و بنويسيد، اطّلاع رساني كنيد مردم را به صلح و صفا عدالت و كرامت دعوت كنيد، اما نه بر مبناي فكر خودتان. شما به آن چه واقع است احاطه نداريد، شما مظهر خداي محيط نيستيد، {مَن عِندَه عِلمُ الكِتاب} (2) فرد ديگري است كه هم كتاب تكوين را مي داند و هم كتاب تشريع را مُدرّس است. قياستان صد در صد اشتباه است. مگر علي عليه السلام نفرمود: «لا يُقاسُ بِآلِ مُحمّدٍ صلي الله عليه و آله و سلم من هذِهِ الأمّة اَحَدٌ». (3)

علامه ي روزگار كه باشيد و سلمان زمان، شاگرد كوچك مدرس علوي و مهدوي هستيد؛ تازه، با منّتي كه خداي متعال بر شما دارد {لَقَد مَنّ الله عَلَي المؤمِنينَ … } (4) منّتِ اين كه قبولتان كردند و در مدرسه رسالت و دانشگاه سلاله ي نبوّت «مهدِيّ هذِهِ الاُمَّة» (5) نامتان را نوشتند.

ص: 78


1- 82.. «السلام عليك اَيُّها العَلَمُ المَنصوبُ وَ العِلمُ المَصبوب» (زيارت آل يس (عليهم السلام) )
2- 83.. {وَ يَقولَ الَّذينَ كَفَروا لَستَ مُرسلاً قُل كَفي بِالله شَهيداً بَيني وَ بَينَكُم وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتاب}. (سوره ي رعد آيه ي 43) عن ابي سعيد الخدري قال سألتُ رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم عن قول الله تعالي {وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الكِتابِ} قالَ: «ذلِكَ اخي عَلي بن أبي طالب عليه السلام ». (شواهد التنزيل، جلد 1، صفحه ي 307 به همراه چهار روايت ديگر به نقل از عبدالله بن عطا، ابن حنفيّه، ابن عباس و ابي صالح)
3- 84.. نهج البلاغه، خطبه ي 2.
4- 85.. سوره ي آل عمران، آيه ي 164.
5- 86.. كليني، اصول كافي، جلد 1، صفحه ي 243.

نه مصلحيد نه امام و نه باب امام؛ اشتباه بزرگ را نفس، القا مي كند، شيطان بزرگترش مي كند يا بالعكس، نفس اژدرهاست … واي از نفس! واويلاه از شيطان پرستي و شهرت خواهي! استعمار دنبال مصلح هايي مي گردد كه هنوز خودشان را نساخته مي خواهند جامعه را بسازند، و امروز بايد بيشتر از ديروز بترسيم كه دچار مسيرهاي شيطانيِ وهابيّت، بابيّت بهائيّت و فرقه هاي صوفيّه نشويم و «حزب شيطان» را به جاي «حزب الله يار نگيريم.

با كه بگويم؟ با شما! با شما كه نور و ظلمت را يكسان گرفته ايد، بلكه ظلمت را به جاي نور تبليغ مي كنيد. با شما! با شما كه سقيفه را جاي {في بُيوتٍ اَذِنَ الله اَن تُرفَعَ … } (1) آدرس مي دهيد؟

آيا در دعاي قرآني {اِهدِنَا الصِّراطَ المُستَقيمَ} (2) سقيفه را منظور داريد يا خانه ي عترت را؟

گمان ندارم اين قدر با كتاب، تفسير و تاريخ بيگانه باشيد. نكند خود را به بي عقلي زده ايد! نكند كه عمداً كور شده، احاديث را در باب «صراط مستقيم»، «بيوت»، «پاكان» (3) و «شجره ي طيّبه» عمداً فراموش مي كنيد!

{مَن كانَ في هذِهِ اَعمي … } (4) نمي ترسيد فردا هم كور وارد محشر شويد؟

انسانيد يا خفّاش؟ پس چرا از نور فرار مي كنيد؟ چرا {مِشكات} را درست ترسيم نمي كنيد؟ چرا {مِصْباح} را درست تدريس نمي كنيد؟ چرا در دانشگاه هاي بزرگ اسلامي، {يَكادُ زَيتُها يُضيءُ} (5) را كاملاً تعريف نمي نماييد؟

ص: 79


1- 87.. سور ه ي نور، آيه ي 36. انس بن مالك و بريده گويند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم اين آيه را تلاوت فرمود {في بيوتٍ … تا و الأبصار}. مردي برخاست و عرض كرد اي رسول خدا! اين خانه ها، كدام خانه است؟ حضرت فرمود: «خانه هاي انبياء (عليهم السلام) است». پس ابوبكر برخاست و در حالي كه به خانه ي علي و فاطمه (عليهما السلام) اشاره مي كرد، گفت: يا رسول الله! آيا اين خانه هم از جمله ي اين بيوت است؟ حضرت فرمود: «آري! از برترينِ آن خانه هاست». (شواهد التنزيل جلد 1، صفحه ي 410) بايد از خليفه پرسيد كه آيا خانه اي كه چنين عظمت و جايگاهي دارد شايسته ي آن بود كه دستور آتش زدنش صادر شود؟! …
2- 88.. سوره ي حمد آيه ي 6 (جهت توضيح بيشتر، رجوع شود به پي نوشت شماره ي 7 (از مقاله ي آيينه ي زيبايي ها))
3- 89.. سوره ي احزاب، آيه ي 33. (توضيح بيشتر را در پي نوشت شماره ي 12 (از مقاله ي آيينه ي زيبايي ها) خواهيد دانست).
4- 90.. سوره ي اسراء، آيه ي 72.
5- 91.. سوره ي نور، آيه ي 35. ابن مغازلي از بزرگان اهل سنّت در ضمن روايتي، منظور از {مشكات را حضرت فاطمه ي زهرا عليها السلام و مقصود از {مصباح} را امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام و {يكادُ زيتها يضيء را با عنوان «نزديك است كه علم از آن (شجره) بجوشد» معني مي كند. (مناقب ابن مغازلي صفحه ي 264)

خدياا! چه مي گويم؟ با كه بگويم …؟! با كه بگويم كه امروز مصداق {لِكُلِّ قَومٍ هادٍ} (1) مهدي آل محمّد عليه السلام است نه پاپ ها، اسقف ها و مصلح هاي ادّعايي.

علماي شيعه در زمان غيبت، خود را ريزه خوار سفره ي علمي و معنوي حضرت مهدي عليه السلام مي دانند و هرگز خود را مصلح مطلق، هادي معصوم و حتي باب آن حضرت نمي دانند.

بايد دانست «هادي در آيه ي شريفه، برابري «هادي» را با «مُنذِر» مي رساند. «مُنذِر بنّاي ساختمان اسلام است و «هادي» علّت مُبقيه. (2) فقط هادي نبي و رسول نيست و دين جديد نمي آورد، بلكه وقتي بِدَع و خرافات را كنار مي زند و با جهالت مبارزه مي كند، بعضي فكر مي كنند دين جديد آورده است.

سنّت او سنّت رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم است؛ (3) اهل صلح است نه اهل خشونت مگر با مفسدين و سران فساد و تباهي، اخلاق، اخلاق محمّدي و روش روش احمدي صلي الله عليه و آله و سلم است.

يكي از بزرگان در باب ولايت «هادي» گفته است «جزءِ اخير از علّت تامّه». (4) بدين معنا كه اگر اعتقاد به ولايت حضرت علي عليه السلام و ائمّه ي ديگر (عليهم السلام تا حضرت مهدي عليه السلام ، با اعتقاد به پيامبر و توحيد الهي همراه نباشد، اين دو اعتقاد، سودبخش و فلاح آور نخواهد بود.

جزءِ اخير از علّت تامّه- يعني ولايت و امامت- است كه باعث «اِكمال دين» ميباشد همان كه قرآن مي فرمايد {اَليَومَ اَكمَلتُ} (5) دين بدون امامت علي عليه السلام مورد رضايت خداوند نبوده و نيست.

ص: 80


1- 92.. سوره ي رعد، آيه ي 7. (مراجعه شود به پي نوشت شماره 12 از مقاله ي «آيينه ي زيبايي ها»)
2- 93.. باقي نگهدارنده.
3- 94.. عن الصادق جعفر بن محمّد عن ابيه عن جدّه (عليهم السلام) قال قال رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم : « الْقَائِمُ مِنْ وُلْدِي اسْمُهُ اسْمِي وَ كُنْيَتُهُ كُنْيَتِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي وَ سُنَّتُهُ سُنَّتِي يُقِيمُ النَّاسَ عَلَي مِلَّتِي وَ شَرِيعَتِي ». (كمال الدين و تمام النعمه جلد 2، باب 39، حديث 6)
4- 95.. تصوّر كنيد دارويي از پنج جزء تشكيل شده، اگر يك جزء آن را نيافتيم، دارو مؤثر نخواهد افتاد.
5- 96.. اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: «پس از آن كه پيغمبر اكرم صلي الله عليه و آله و سلم دست مرا گرفت و فرمود: «من كنت مولاه فعليّ مولاه … »، سلمان پرسيد: يا رسول الله! اين ولايت چگونه ولايتي است؟ فرمود: ولايت او همچون ولايت من است؛ هر كه من سزاوارتر از خودش بر او هستم، علي هم نسبت به او اين چنين است. در اين هنگام آيه ي { الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ … } نازل شد. آن گاه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «الله اكبر بر اكمال دين و اتمام نعمت و رضايت پروردگارم به رسالت من و ولايت علي پس از من! عدّه اي گفتند: يا رسول الله! اين آيات فقط مخصوص به علي عليه السلام است؟ فرمود: آري، در مورد او و اوصياي من تا روز قيامت مي باشد. گفتند: آن ها را به ما معرفي كن. فرمود علي، برادر و وارث و وصيّ من و وليّ هر مؤمن پس از من است، سپس فرزندم حسن، سپس فرزندم حسين و پس از او نُه (امام) از فرزندان حسين؛ قرآن با ايشان و ايشان با قرآنند؛ نه قرآن و نه ايشان از يكديگر جدا نمي شوند تا اين كه بر حوض (كوثر) بر من وارد شوند … ». (ينابيع المودّة جلد 1، صفحه ي 343 و 347) ابوهريره گويد هر كس روز 18 ذي الحجه را روزه بدارد، خداوند ثواب روزه ي شصت ماه در نامه ي اعمال او بنويسد و اين روز، روز غدير خم است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم دست علي بن ابي طالب عليه السلام را گرفت و گفت: به به! مبارك باد بر تو يا پسر ابي طالب! ابي سعيد خدري گويد: چون اين آيه نازل شد، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: «الله اكبر بر اكمال دين و اتمام نعمت و رضايت پروردگار به رسالت من و ولايت علي بن ابي طالب پس از من! هر كه من سرپرست و صاحب اختيار او بودم، علي عليه السلام وليّ و صاحب اختيار اوست. خداوندا! دوست بدار هر كه او را دوست بدارد و دشمن بدار هر آن كه او را دشمن بدارد و ياري كن هر كه او را ياري كند و واگذار هر كس او را واگذارد.» (الدرّ المنثور، جلد 2، صفحه ي 259؛ مناقب خوارزمي صفحه ي 6 شواهد التّنزيل، جلد 1، صفحه ي 200 به بعد؛ تاريخ مدينه ي دمشق، جلد 42، صفحه ي 233)

اگر «واقفي» (1) شدي، «زيدي» (2) شدي، مسأله همين است، دين بدون ولايت امام مهدي عليه السلام جزء اخير از علّت تامّه را ندارد. علّت تامه ي سعادت و فلاح، توحيد، نبوت امامت و قرآن و سنّت به تفسير و تبيين وليّ الله الاعظم (عجل الله تعای فرجه الشریف) است.

اي شيعيان! براي چه در دعاي ندبه، به «اَيْنَ … اَيْن … » گفتن دل مي سوزانيد؟!

چه گمشده اي داريد؟! … مگر توحيد نداريد؟! مگر به رسالت پيامبر معتقد نيستيد؟!

«كتاب الله» آيا كافي نيست؟ مي گوييد توحيد شرط دارد، رسالت، علّتِ مُبقيه مي خواهد. كتاب الله مفسّر و مبيّن لازم دارد. مي گويم: درست است. همان جزء اخير از علّت تامه را مي گوييد، قرآن هم همين را مي فرمايد: {ان لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ}. (3)

«اينَ الحَسنُ؟ اَينَ الحُسَينُ؟ اَينَ اَبناءُ الحُسَينِ؟ صالِحٌ بَعدَ صالحٍ وَ صادِقٌ بَعدَ صادِقٍ؟» (4) در اين طرق طولاني و اين روش هاي ظلماني با وجود «ايسم ها» و مكتب هاي پوشالي، «شاقل و ميزان» (5) كجاست؟ نور كجاست؟

«اَيْنَ … اَيْن … »، سرگرداني انسان را مي رساند، به خصوص انسان اين عصر؛ انسان اين عصر را بگوييد هر روز ندبه بخواند و هر روز «اَيْنَ … اَيْنَ … » نمايد.

رفيق راه كجاست رفيقي كه رهرو و ره شناس باشد، رفيقي كه با دزدان طريق، رفيق نباشد؟ {حَسُنَ أولئِك رَفيقاً}. (6)

ص: 81


1- 97.. «واقفيّه كساني هستند كه بر امامت حضرت موسي بن جعفر (عليهما السلام) توقّف كرده اند.
2- 98.. «زيديّه» كساني هستند كه معتقد به امامت زيد بن علي پس از امام سجاد عليه السلام هستند.
3- 99.. سوره ي نساء، آيه ي 69. اخطب خوارزم در مناقب، صفحه ي 6 مي نويسد: ابوهريره از رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نقل مي كند كه فرمود «هنگامي كه به آسمان رفتم، از زير عرش الهي ندايي شنيدم كه: علي، پرچم هدايت و حبيب و دوست هر آن كسي است كه به من ايمان آورد. اي محمّد! اين مطلب را (به مردم) برسان. وقتي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به زمين آمد، اين مطلب را در سينه نگاه داشت، پس فرمان الهي آمد كه: اي رسول! آنچه را در مورد علي بن ابي طالب عليه السلام بر تو نازل شده بيان كن و اگر چنين نكني رسالت الهي را نرسانده اي و خداوند تو را از (آزار مردم حفظ خواهد كرد». (شواهد التّنزيل ذيل آيه ي شريفه) از ديگر مدارك عامّه مي توان به: اسباب النزول، صفحه ي 135؛ الدّر المنثور جلد 2، صفحه ي 298؛ تفسير رازي، ذيل آيه ي شريفه و … بسياري ديگر از كتب فريقين اشاره نمود.
4- 100.. دعاي ندبه.
5- 101.. عن داود الرّقي قال سألت اباعبدالله عليه السلام عن قول الله عزوجل: { … و السّماء رفعها و وضع الميزان} قال َ السَّمَاءُ رَسُولُ اللَّهِ صلي الله عليه و آله و سلم قَبَضَهُ اللَّهُ ثُمَّ رَفَعَهُ إِلَيْهِ وَ وَضَعَ الْمِيزانَ وَ الْمِيزَانُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام نَصَبَهُ لَهُمْ مِنْ بَعْدِهِ. قُلْتُ { أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزانِ } قَالَ لَا تَطْغَوْا فِي الْإِمَامِ بِالْعِصْيَانِ وَ الْخِلَافِ قُلْتُ { وَ أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِيزانَ } قَالَ أَطِيعُوا الْإِمَامَ بِالْعَدْلِ وَ لَا تَبْخَسُوهُ مِنْ حَقِّهِ ». (تفسير برهان، ذيل آيات شريفه) امام جعفر صادق عليه السلام درباره ي آيه ي شريفه ي 17 سوره ي شوري، فرمود: «ميزان، اميرالمؤمنين عليه السلام است … ». (تفسير قمي، جلد 2، صفحه ي 265) در زيارت اميرالمؤمنين عليه السلام در روز مولود نيز مي خوانيم: «السّلام عليك يا ميزان يوم الحساب». (مفاتيح الجنان)
6- 102.. سوره ي نساء، آيه ي 69.

به روايات بنگريد … رفيق راه «مهدي آل محمّد» است. «صالح بعد از صالح» و «صادق بعد از صادق» را در كدام قوم و طايفه و حزب و جَمعيّت مي يابيد؟

«اَلا اِنّ الاسلامَ لايَزالُ عَزيزاً اِلي اِثنَي عشرَ خليفَةً» (1) يعني چه؟

برادران! خواهران! … دوازده خليفه اي كه باعث سربلندي و آسيب ناپذيري اسلامند كجايند؟

از كدام قوم و طايفه؟

«اَيْنَ … اَيْنَ …؟! » راه را با تحقيق پيدا كنيد، راهنما را با تحقيق بجوييد.

مگر مردم صدر اسلام، وكيل ما بودند كه راهنماي دين و امام مبين براي ما تعيين كنند و كدامين اين ها صالح و صادق و مصداق «امام مبين» (2) قرآن بودند؟

آيا مي توانيد بگوييد گذشته ها گذشت؟ مگر گذشته با حال و امروز ما مربوط نيست؟ چرا در معرفي «دوازده خليفه» سرگردانند؟ خليفه اي كه به اسلام آسيب نرساند و باعث عزّت دين باشد كجاست؟

آن كه در زمان پيامبر باعث سربلندي اسلام بود، كه بود؟ «آيه ي تطهير» (3) چه مي گويد؟ مَدرَس امام باقر و امام صادق (عليهما السلام) بر چه دلالت دارد؟ آيا خلفاي بني اميّه و بني عبّاس طهارت و صداقتشان به امضاي حق رسيده است؟ آيا مبدأ علم و دانش بوده اند؟

اَيْنَ … اَيْنَ …؟! بر كدام راه دل بسته ايد و در برابر كدام امام سرفرود آورده ايد؟ امام نور يا امام نار؟! …

ص: 82


1- 103.. مسند ابي داوود، صفحه ي 180. در مدرك ديگر عامّه آمده است كه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در توضيح اين معنا فرمود: «كلّهم من بني هاشم». (ينابيع المودّة، جلد 2، صفحه ي 315 جلد 3، صفحه ي 290)
2- 104.. امام باقر عليه السلام از پدرش از جدّش (عليهم السلام نقل مي فرمايد كه فرمود: «هنگامي كه آيه ي {وكلّ شيء احصيناه في امام مبين} (يس، 12) بر رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم نازل گرديد، ابوبكر و عمر برخاسته، گفتند: يا رسول الله! آيا منظور از «امام مبين» تورات است؟ فرمود نه. گفتند: آيا انجيل است؟ فرمود نه. گفتند: پس قرآن است؟ فرمود: نه. در اين هنگام اميرالمؤمنين عليه السلام تشريف آورد، پس رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: (منظور از امام مبين) اين شخص است. او امامي است كه خداوند، علم همه چيز را در وجود او جمع كرده است. (تفسير برهان، ذيل آيه ي شريفه به ضميمه ي چند روايت ديگر)
3- 105.. به پي نوشت 89 مراجعه فرماييد.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109